Quantcast
Channel: طب ایرانی
Viewing all 591 articles
Browse latest View live

درمان با سبزیها

$
0
0

 اكساندر دومادر كتابهاي خود نوشته است كه ملت فرانسه يك ملت سوپخوراست .ولي اکنون كه كشت سبزيهاي مفيد براي سوپ درباغ و باغجه ها ور افتاده و به همان نسبت ظرف سوپها ي مفيد و كامل از سر ميزهاي شام و ناهار ناپديد شده است . شايد علت آن خطاي  زمانه باشد ولي بايد عدم عشق به سبزيها را علت اصل آن دانست. من نمي خواهم ارزش غذايي خوراكيهايي را كه سرشار از مواد غذايي است مثل گوشت و شير و تخم مرغ و پنير را انكار كنم ولي پدران ما در قديم براي خواكيهايي كه از سبزيها درست مي شد ازرش خاصي قائل بودند. آنها در اين مورد حق داشتند زيرا غذاهايي كه از سبزيها ترتيب داده شود از نظر كالوري فقير است ولي در عوض از نظر ويتامينهاي گوناگون غني است به علاوه خواص طبي داردكه نبايد از آن غاغل بود

متاسفانه طب جديد چون از ترقيات خارق العاده اي كه كرده و از پيروزي كه در جنگ با ويروسها به دست آورده مغرور است نسخه هاي طب عوام را كه در گذشته با آن موافق بودند با نظر حقارت مي نگرند.

فرهنگ داروشناسي  و داروسازي قرن بيستم به داروهاي اختصاصي اسپسياليتهتوجه دارد . بديهي است داهاي اختصاصي كه براي معالجه ي امراض خيلي موثر است اولا ارزانتز نيست و ثانيا اگر در مصرف آنها افراط و زياده روي شود خطرناك است. در حقيقت بايد گفت دواخانه ها بايد سبزيها را بفروشند . ولي اگر شما به يك دوا فروش ديپلمه كه با بلوز سفيد شما را مي پذيرد بگوييد كه در قفسه ها بايد هويج و كلم و جعفري بگذارد يقينا او از شنيدن اين حرف با نگاه متعجب و تحقير آميزي سرا پاي شما را برانداز مي كند و مي گويد مغازه را اشتباه آمده ايد. اگر به سبزي فروش احتياج داريد بايد به مغازه پهلويي مراجعه كنيد . با وجود اين اينجا و آنجا در قفسه هاي داروخانه ها بسته هايي ديده مي شود كه لابراتوارهاي مهم آنرا تهيه و ساخته اند و محتوي آن شيره ي سير وشربت لبلاب و يا شربت زغال اخته فرنگي است.

اخيرا يكي از لابراتوارهاي معروف داروسازيهلندقرصي ساخته و به معرض فروش گذاشته است كه از كلم تهيه شده است.

در داروخانه ها بسياري از كپسولها و قرصهايي را كه مي فروشند از عصاره ي سبزيها و گياهان است و مردمي هم كه آنرا مي خرند و مصرف مي كنند از وجود آن شك و ترديدي به خود راه نمي دهند .

ولي اين خودپسندي و تظاهر دوستي انسان است كه مي خواهد نام دانشمندان را تغيير دهد. به نظر من هر پزشكي كه به كار خود احترام مي گذارد و به خواص شفابخش بعضي از سبزيها و ميوه ها اعتقاد دارد بايد به مريض خود نسخه ي سبزيها را بدهد ولي افسوس پزشك گاهي آنچنان رفتار مي كند كه ميل و هرس مريض است علت آن است كه هرگاه پزشكي به بيمار خود بگويد هويج بخورد و يا سوپ كلم بخورد خواهد ديد كه بيمار او خشمناك و عصباني از مطب بيرون مي رود و مي گويد اين دكتر هم هيچ چيز سرش نمي شود.

با وجود اين بقراط حكيمشاه پزشكان از اظهار اين مطلب ترس و هراسي به خود راه نمي داد با صراحت مي گفت:

بسياري از بيماريها را فقط مي توانيم با غذا معالجه و درمان كنيم.

مريض وقتي در مقابل پزشك قرار مي گيرد مي خواهد كه با او جدي رفتار شود و خيال ميكند معالجه وقتي كامل است كه دواها گرانتر باشد حال  آنكه اين تصور واهي و باطل است . البته دواهاي خيلي گران و خيلي كامل وجود دارد ولي دواهاي خيل ارزان قيمت و بي اندازه كامل نيز هست.

در روسيهطب عوام به موازات طب رسمي مقام خود را خفظ كرده است و وضع به صورتي ديگر است. طبابت در رژيم شوروي بر مبناي استفاده گذاشته نشده است و در تنيجه صنايع داروسازي ملي و دولتي نيز فقط به منظور بهده برداري ايجاد نشده اند .

پزشكان محلي كه براساس روشهاي قديمي بيماران دامعالجه مي كنند با يكديگر روابط ناسالم ندارند و در نتيجه به حرف آنها توجه مي شود و تجارب آنها را به دقت در تحقيقات پزشكي بررسي مي كنند.

به علاوه داروخانه ها در شوروي خيلي ساده و داراي مشتريان كمي هستند . هرگز براي فروش داروهاي خود تبليغات پر هياهو نمي كنند و برچسبهاي  لوكس و فريبنده به كار نمي برند و مردم را به طرف مصرف و استعمال آن داروها نمي كشانند . تركيبات دوايي ساده و كامل در دسترس همه ي مردم است و همه از آن استقبال مي كنند و مي گويند زنده باد آب كلم كه بيماران را شفا ميدهد و در نتيجه به نتايج آن توجه دارند.

از آغاز قرن بيستم بهداشت در شوروي ترقي و پيشرفت زيادي كرده است و در نتيجه تندرستي مردم زياد شده و طول عمر افراد در كشورهاي شوروي به طور محسوسي ترقي يافته است  و در عين حال تحقيقات پزشكي بي اندازه احترام يافته و مورد توجه عميق قرار گرفته است .

من نمي خواهم اكتشافات طب و داروسازي عصر جديد را تحقير كنم بلكه فقط مي خواهم با يك بهداشت غذايي كه سبزيها و ميوه ها مقام نماياني  در آن داشته باشند تندرستي و سلامت جسم و روح انسان را حفظ كنند.

وقتي اختلالات كوچكي در سلامت و تندرستي خود احساس كرديم كه در نتيجه آن اعمال اعضاي بدن مختل شد با روشها خيلي ساده كه در دسترس همه ي مردم است مي توانيم اعتدال مزاج را بازگردانيم

در روسيه ضرب المثل عاميانه اي است كه مي گويد:

كسي كه طبيعت را مي شناسد هرگز نبايد بيمار شود.



مو

$
0
0
موهاچه كوتاه و چه بلند بايد صورت مردان و زنان را زيبا نشان دهد.

در قديم موهاي بلند بهترين زينت خانمها بود ولي امروز اين مد عوض شده و به جاي آن موهاي كوتاه معمول گرديده است.موها چه بلند و يا كوتاه باشند هميشه بايد مثل هاله بر صورت زنان و مردان افتاده و آنها را زيبا كند.

سالنهاي آرايش و آرايشگران موي سر زرادخانه اي از محصولات زيبايي در اختيار دارند كه از آن جمله انواع شامپوهاي گوناگون محلولهاي شستشو و رنگهااست.

مسلم است تمام اين محصولات موهاي تيره را براق كرده و موهاي صاف را فر مي كند. ولي آيا حقيقتا سلامتي موها را تامين مي كند؟ سوالي است كه جواب قاطعي به آن نمي توان داد چون ديده شده گاهي بر عكس زياده روي در مصرف اين محصولات سبب ريزش موها مي شود.

در قدیم خانمها اول هر ماه موي خود را كوتاه مي كردند زيرا وقتي زياد بلند مي شد مي شكست و خوب رشد نمي كرد . شستشوي موهاي سر يك عمل زيبايي بود. آنها بعد از آنكه موهاي خود را مي شستند آنها را مي بافتند و به پشت خود مي انداختند و كميروغن زيتونبه آن مي ماليدند تا موها از آن تغذيه كند و براي اين كه بهتر روغن زيتون به خورد موها برود چندين ساعت آنرا به همان حال نگه مي داشتند و با حوله ي گرمي موها را مي پوشانيدند. و اگر بر عكس موها خيلي چرب بود شامپويي كه از تركيب تخم مرغ وشراب تهيه كرده بودند مصرف مي كردند تا موها تقويت شود .

براي تهيه شامپو روم دو زرده تخم مرغ را در يك گيلاس كوچك مشروب روم مي زدند و آنرا براي شستشوي موها استعمال مي كردند. معمولا شامپوي زرده ي تخم مرغ و مشروب روم را كه به رنگ طلايي در آمده بود يك ربع ساعت بوي موهاي خود نگه مي داشتند و بعد آنرا مي شستند.حاصل موی شرابی بود.

در آبي كه بعد از ماليدن شامپو براي شستن سر به كار مي بردند سركهمي ريختند تا موها را براق كند و يا با جوشانده ي ريشه هاي گياه باردانكه به آن بابا آدم مي گويند موها را مي شستند تا موها مثل ابريشم نرم و لطيف شود.

براي تغيير دادن رنگ موهاي خود دمكرده ي گل بابونهمصرف مي كردند. دمكرده گل بابونه رنگ موها را عوض مي كند و رنگ طلايي قشنگي به موها مي دهدو يا محلول چاي به كار مي برند تا موهاي خود را به رنگ قرمز حنايي قشنگي در آورند.

 شما خانمها مي توانيد موها را بدون شامپو هاي مختلف و رنگارنگ امروزي براي شستشو از گياه چوبكبه جاي صابون استفاده كنيد.

در زمان جنگ از اين گياه يك صابون مصنوعي مي ساختند كه به خوبي چرك را پاك مي كرد. شما هم براي اينكه صابون شستشوي موي سر را از چوبك بدست آوريد يك مشت ريشه چوبك را بكوبيد و آنرا در يك ليتر آب جوش بريزيد و بگذاريد ده دقيقه دم بكشد بعد آنرا از پارچه نرم و نازكي در كرده و صاف كنيد و موهاي سر خود را با آن بشوييد شستشوي موي سر با دمكرده ي چوبك به ترتيبي كه شرح دادم موهاي شما را تقويت مي كند و در عين حال پاك و تميز مي سازد.

بسياري از اشخاص از ريزش موي سر خود شكايت مي كنند چنين اشخاصي مي توانند صبح ناشتا يك استكان آب شاهيتازه بنوشند تا از ريزش موي سر خود جلوگيري كنند.

آب شاهي تازه را مي توانيد به پوست سر و موهاي خود بماليد تا ريشه ي آنها تقويت شود و ديگر نريزد.

براي تكميل يك داروي ماليدني مقوي بر روي پوست سر من توصيه مي كنم كه يك هفته صد گرم برگها و گل و دانه ي گل لادن را كه در آذربايجان ايران به آن رعنا مي گويند درنيم ليتر الكل سفيد بخيسانيد و گاه به گاه با پنبه اي به پوست سر خود بماليد . الكل و لادن به خوبي حفظ مي شود و شما مي توانيد براي مدتي طولاني آنرا نگه داريد . علاوه براين دواي تقويت پوست موي سر مي توانيد محلول رقيق ديگري از آب چشمه درست كنيد به اين ترتيب كه پنج گرم گزنه و پنچ گرم مريم گلي وپنچ گرم گياه باردان يا همان بابا آدم و پنچ گرم برگ بو را چهل و هشت ساعت در يك ليتر آب چشمه بخيسانيد و بعد آنرا به عنوان محلول شستشوي موي سر مصرف كنيد .

چيزي كه در مورد موي سر باقي مانده است معطر كردن آن است:

در گذشته عطرهاي مخصوص را براي معطر كردن موي سر در خانه تهيه مي كردند كه امروز در بازار انواع و اقسام ساخته آنرا در دسترس داريد و اگر بخواهيد آنرا نخريد و خودتان تهيه كنيد تهيه آن خيلي سهل و آسان است و نه تنها به عنوان عطر به كار مي رود بلكه محلول شستشوي خوبي است.

براي تهيهآب لاونديا اسطوخدوس كافي است بيست و پنج گرم لاوند را در يك ليتر عرق سي روز بخيسانيد و بعد آنرا صاف كنيد.

آب لاوندي كه به اين ترتيب به دست مي آيد نه تنها مورد توجه مردان و زنان است بلكه در تقويت بدن و درمان رماتيسم هم موثر است. به همين ترتيب و به همين مقدار كه براي تهيه لاوند شرح دادم شما مي توانيد آب گل سرخ و آب گل ياسمن و آب گل بنفشه و آب بادرنجوبه و و يا از تمام گلهاو گياهاني كه عطر آنها را دوست داريد تهيه كنيد راستي چرا ابتكار به خرج نمي دهيد و آب ورون و نعنا و آويشن و اكليل كوهي را تهيه نمي كنيد؟

در آغاز قرن هيجدهم ميلادي يكي از عطر فروشان شهر كلن آلمان به نامژان ماري  فارنياعطري ساخت كه به زودي شهرت جهانگير به خود گرفت و همه جا شهرت يافت و به نام ادوكلنيمعروف شد.

شما هم مي توانيد ابتكار به خرج دهيد و هر گل و گياهي معطري را كه دوست داريد به مقدار چهار تا پنج گرم آنرا در يك ليتر الكل نود درجه سي روز بخيسانيد و بعد آنرا مصرف كنيد.

من آب مخصوصي درست كرده ام كه نسخه ي آنرا به شما هم مي دهم تا آنرا تهيه و استعمال كنيد:

_بهار نارنج و گل اكليل كوهي و گل ترنج و ليموي شيرين هر كدام به مقدار چهار گرم تهيه كنيد و در يك ليتر الكل نود درجه بيست و چهار ساعت بخيسانيد و بعد آنرا صاف كنيد.

در طول قرون بسياري از عطرها براي دلربايي اختراع و كشف كشف شده است . مردان مثل زنان هوادار اين عطرها بوده اند و در موارد مختلف از آن استفاده كرده اند.

بعضي از اين عطرها در زمان خود كاشفين به نام آنها معروف شده است مثل عطر جنگجويان صليبي كه از تركيب لاوند و مرزنگوش و ريحان و آس بويه و اكليل كوهي ساخته مي شد. يا عطر دسته گل امپراتريس اوژني كه از گل سرخ و وانيل و شمعداني معطر به دست مي آمده است . و يا عطرملكه انگلستان كه از گل سرخ و بنفشه و بهار نارنج تهيه مي شده است. همچين عطر دسته گل بوسه هاي دزديده كه تركيبي از بادرنجوبه و ورون وغاليه و عنبر خاكستري بود و يا دسته گل يونجه چيده كه از گل غلات براي عاشقان شاعر مسلك تهيه مي شد.

ولي اين موضوع خيلي جذاب و مطبوع است كه درتمام محصولات زيبايي گلها و گياهان شفا بخش كه صف اول را اشغال كرده اند.


دندان و چشم

$
0
0
دندان
چگونه مي توانيد دندانهايي سفيد و دهاني خوشبو داشته باشيد؟

دندانهاي سفيد و سالم نشانه اي از طراوت جواني در چهره است.

مسواك كردن روزانه دندانها حداقل مواظبت بهداشتي از دهان و دندانها است و من به اين مواظبت بهداشتي حداقل گاه به گاه بهداشت مقدماتي مواظبتهاي گوناگون و دندان را هم اضافه مي كنم.

پوست ليموي ترشبدون آب را به دندانهاي خود بماليد تا دندانها را سفيد كند و ريشه آنها را محكم سازد.

پوست ليمو را به دستها و صورت خود هم مي توانيد بماليد تا طراوت و درخشندگي خاصي به آن ببخشد.

سيب درختيرا با پوست دندان بزنيد و بجويد اين كار هم دندانها را سفيد مي سازد و هم لثه و ريشه هاي دندان را تقويت مي كند.

من هميشه توصيه مي كنم كه شب قبل از رفتن به بستر خواب به جاي اينكه آب نبات بمكيد تا كرمخوردگي دندانهاي شما را زياد كند يك سيب را دندان بزنيد و آنرا بجويد.

خوردن سيب قبل از خواب فوايد زيادي براي دهان و دندان و كليه ي اعضاي بدن شما دارد.

در قديم خمير دندان را از زغال چوب و يا نان سوخته كه آنرا مي كوبيدند و سپس به صورت گرد در مي آوردند تهيه مي كردند و براي اينكه معطر شود چند قطره اسانس نعنا به آن مي افزودند.

امروزه هم در تمام خمير دندانهايي كه مي سازند و تحت علائم تجارتي مخصوصي به فروش مي رسانند نعنا جاي بزرگي در تركيبات آن دارد و اين به علت عطر مطبوع نعنا نيست بلكه بيشتر به خاطر خواص ضد عفوني كننده آن است.

اگر لثه هاي شما ورم كرده و تحريك شده است و براي چند روز نمي توانيد غذا بخوريد بايد دهان خود را با جوشانده ي گل ختمي و پنيركو يا گياهان نرم كننده بشوييد .

آويشن و مريم گلي و سرخ وليكاز گياهاني هستند كه براي درمان برفك دهان مفيد هستند و شما مي توانيد روزي چند بار دهان خود را با دمكرده ي اين گياهان بشوييد.

همچنين مي توانيد به زخمهاي برفك دهان آب ليمو و يا آب پياز بماليد و بعد خواهيد ديد كه خيلي زود برفك دهان به وسيله اين گياهان شفابخش خوب مي شود و شما لبخند طبيعي و باكشش خود را دوباره باز خواهيد يافت .

به بچه هايي كه دندانهايشان سوراخ شده است ريشه گل ختميو به پيرمردان كه دندانهايشان از ريشه لق شده اشت ريشه ترب اسبيبدهيد و توصيه كنيد كه آهسته آهسته بجوند تا دندانهاي آنها محكم شود و از اين عارضه رهايي يابند.

 اين گياهان شفابخش ارزان و فراوان , زيبايي طبيعي و چشمگير براي شما به ارمغان مي آورند

چشم

مي گويند چشمان آيينه روحهستند . اولين صفت آئينه اين است كه كاملا روشن و براق باشد.

زنان زيباي آندلس در اسپانيا يك قطرهآب پرتغالرادر چشمان خود مي چكانند تا چشمانشان براق و درخشان باشد. البته آب پرتقال كمتر از آب ليموي ترش چشمان را مي سوزاند و آب پرتقال هم مثل آب ليموي تازه تقويت كننده چشم است. ولي مطبوع ترين محلول شستشوي چشم آب گندم است و البته آب گل گندم براي چشماني كه رنگ آن آبي آسماني است ضرورتي ندارد زيرا چشمان آسماني بي اندازه حساس است و در عين حال برق و درخشندگي خاصي دارد.

در روستاها بهگل گندماسم عينك شكن داده اند و اين اسم به علت خواص شفا بخشي اشت كه اين گياه به چشمان ما ارزاني مي دارد.

براي اينكه آب گل گندم جهت شستشوي چشمان خود تهيه كنيد بايد يك مشت گل گندم را در نيم ليتر آب جوش بريزيد و ده دقيقه بگذاريد دم بكشد بعد آنرا صاف نموده و پارچه كمپرس را در آن بيندازيد تاخيس شود آنگاه روي چشمان خود بگذاريد و چشمانتان را كمپرس كنيد.

گياهان شفا بخش و ضد عفوني كننده ديگري هم براي شستشوي چشمان وجود دارند كه عبارتند ازبارهنگ نيزه اي- گل سرخ- چاي- جعفري- غازياغي.

دمكرده ي تيولرا وقتي به صورت كمپرس روي چشمتان بگذاريد حلقه سياه دور چشمان را از بين مي برد بنابراين خانمهايي كه از حلقه سياه دور چشم خود ناراحت هستند بايد بيست گرم تيول را در نيم ليتر آب جوش بريزيد و ده دقيقه دم كنيد بعد آنرا صاف كرده و پارچه كمپرس را در آن بيندازند و بخيسانند سپس آن پارچه را روي چشمان خود كمپرس كنند تا حلقه هاي سياه دور چشمان را از بين ببرد.

گل بابونه را هم اگر به عنوان كمپرس چشمان به كار ببريد داراي همين خاصيت است ولي يك عيب كوچك دارد و آن اين است كه اگر در استعمال آن زياده روي كنيد چشمان شما را تحريك مي كند و به خارش وا مي دارد . براي رفع اين عيب مي توانيد به تناوب گياهان شفابخشي را كه  در بالا اسم بردم دم كنيد و چشمان خود را با آن بشوييد.

من توصيه مي كنم كه دمكرده چند گل را تهيه و مصرف كنيد.

في المثل پنج گرم گل ختمي را با پنچ كرم گل بابونه و ده گرم گل گندم و ده گرم گل سرخ وگل بنفشه مخلوط كنيد و در يك ليتر آب جوش دم كنيد و چشمان خود را با آن بشوييد.

وقتي چشمان شما ورم ملتحمه حاد دارد از ماميران كه به آن علف چلچلههم مي گويند غفل نشويد . چلچله وقتي بچه هايش از تخم در مي آيند شيره ي ساقه ماميران را در چشم بچه هاي خود ميريزد تا چشم بسته ي آنها باز شود.

اگر چلچه اين كار را مي كند به حكم غريزه ي فطري است كه مي داند طبيعت چه خواص شفا بخشي را براي چشمان در اين گياه به وديعه گذاشته است.

قديميها هم از چلچله ياد گرفته بودند و اين گياه را كه براي دردهاي چشم موثر و مفيد است استعمال مي كردند و يا سرمه چشم از آن تهيه مي كردند .

با اينهمه اگر شما در استعمال سره ماميران كه بسيار قوي و گاهي هم سمي است دچار ترديد و دودلي هستيد مي توانيد محلول شستشوي چشم را از ماميران تهيه كنيد كه استعمال آن آسان و ساده است. به اين ترتيب كه يك شب چهار گرم برگ و ساقه ماميران را با ده گرم گلبرگهاي گل سرخ را در يك ليتر آب جوشيده بخيسانيد وآنرا صاف كنيد و چشمان خود را با آن بشوييد.

دمكرده غازياغي و جعفري و بارهنگ نيزه ايرا نيز به مقدار ده يا پانزده گرم در يك ليتر آب مي توانيد با گل سرخ بخيسانيد و مصرف كنيد. ولي توجه داشته باشيد كه اين خيسانده ها را بيش از يك هفته نگه نداريد زيرا اگر بيش از اين مدت بماند فاسد مي شود و خواص شفا بخش خود را از دست مي دهد.

اگر مي خواهي قدرت بينايي و دور بيني خود را حفظ كنيد زغال اخته فرنگيبخوريد و مصرف اين ميوه را براي خلبانان هواپيماها تجويز مي كنند و ميوه اي است كه شايستگي دارد كه به آن نام عينك شكن بدهيم.


سنا

$
0
0

مصرف سنا به صورت دم نوش برای درمان یبوست مفید است.

 سنابیشتر به صورت دم نوش استفاده می‌شود، از این گیاه برای درمان یبوست، صرع، جنون، سردردهای کهنه(مزمن)، مسهل بلغم، مسهل اخلاط موادسوخته (مواد زاید را از مغز و شش‌ها و دستگاه داخلی جذب کرده و از راه دستگاه گوارش دفع می‌کند) مفید است.

سنا گیاهی است کوتاه و شاخه‌دار که به طور وحشی در سواحل رود نیل، حجاز، هندوستان، بلوچستان و بعضی از نواحی شمالی ایران می‌روید.


طبیعت گیاه سنا گرم‌ و خشکاست، برگ سنا، بیشتر از میوه آن مورد استفاده قرار می‌گیرد و مقدار مصرف آن 2 تا 4 گرم در روز است.

مصرف طولانی مدت این گیاه در طب سنتی توصیه نشده و بهتر است این گیاه هفته‌ای دو تا سه بار استفاده شود.

مصرف سنا در افراد گرم مزاج باید با تخم گشنیز و ختمی سفید استفاده شود.

در طب سنتی خوردن خود گیاه سنا به تنهایی منع شده است و باید سنا با مصلح آن(رابط بین غذا و دارو در بدن انسان که باعث می‌شود غذا و دارو با هم سازگار شوند) استفاده شود، یعنی باید سنا با تخم گشنیز و ختمی سفید استفاده شود.


فرمول سنا برای افراد گرم مزاج : سنا 20 گرم، ‌تخم گشنیز 20 گرم و خطمی سفید 15 گرم را با هم مخطوط کرده و به 5 قسمت تقسیم کرده و هر قسمت را با یک لیوان آب جوشانده و شب‌ها قبل از شام میل کنید.

 افراد سردمزاج باید گیاه سنا را با گل محمدی و رازیانه مصرف کنند، فرمول مصرف سنا برای افراد سرد مزاج این است که 20 گرم سنا را با 10 گرم گل محمدی و 20 گرم رازیانه مخلوط کرده و به 5 قسمت تقسیم می‌نماییم و یک پنجم آن را با یک لیوان آب می‌جوشانیم، بعد از جوشیدن به مدت ده دقیقه ان را دم کرده و شب‌ها قبل از شام میل کنید.


 یکی از ضررهای سنا این است که باعث قولنج و اسپاسم شکمی می‌شود.

منع مصرف سنا :در زمان خونریزی، اسهال، زنان‌باردار، اطفال زیر سه سال، افرادی که زخم معده دارند،‌ دل‌پیچه، خانم‌های شیرده، و بواسیراز مصرف سنا منع شده اند.


دیگر فواید این گیاه :این گیاه برای درمان رماتیسم و نقرس مفید است اگر چهار گرم سنا را با روغن زیتون و کمی آب بجوشانید و روغن صاف شده را میل کنید برای درد کمر بسیار مفید است.

طب اسلامیبه خوردن سنا تاکید کرده است، امام صادق(ع)فرمودند «اگر مردم می‌دانستند که گیاه سنا چه خواصی دارد، ارزش هر مثقال از آن را به اندازه دو مثقال طلا می‌رساندند» و فرمودند «گیاه سنا باعث ایمن یافتن بدن از فلج، جزام، پیسی و دیوانگی می‌شود».


 پیامبر اکرم(ص)نیز  در رابطه با سنا فرمودند «خودتان را با سنا درمان کنید که اگر مرگ، ‌دارویی داشته باشد، آن دارو سنا است».

پوست

$
0
0

لابرويرنويسنده بزرگ فرانسوي نوشته است يك چهر ي زيبا زيباترين مناظردنياست. به همين جهت است كه خانمها هميشه در جستجوي چيزهايي بوده اند تا با آنها چهره ي خود را قشنگ و زيبا كنند.

جراحي زيبايي واقعا بسياري از نواقص چهره طبيعي را برطرف مي كند ولي قبل از تغيير قيافه خانمها به چيزي احتياج دارند كه طراوت و لطافت پوست آنها را حفظ كند.

بسياري از نسخه هاي زيبايي براي طراوت و لطافت پوست شهرت زيادي به دست آورده است . پوپه معشوقه و زن نرون امپارتور روم ماسكي از فرني چاودار و روغن زيتونبر صورت خود مي گذاشت اين ماسك بعدها مورد توجه و تقليد زناني كه به لطافت پوست چهره خود علاقه داشتند قرار گرفت.

در عصر لوئي چهاردهمپادشاده فرانسه، مادام پومپادور ملكه فرانسه و زنان دربار ورقه نازكي از گوشت خامرا روي صورت خود مي گذاشتند تا پوست صورت آنها لطيف و نرم شود . دراين دوره بعضي از خانمها به قدري در آرایش افراط مي كردند كه لابروير در آثار خود آنها را مسخره كرده و چنين نوشته است:

اگر خانمها آنچنان كه خود را مصنوعي درست مي كنند و سرخاب و سفيداب بر چهره مي مالند و رنگ و روغن مي زنند و خود را به صورت يك پرده ي نقاشي در مي آورند بودند هيچ تسليتي براي آنها فايده نداشت و جملگي غير قابل تحمل بودند.

در عصري كه ما زندگي مي كنيم مدهاي آرايش به سرعت پيش مي رود و انواع روغنهاي مايع مانند ويزون و لاك پشت و مخمر آبجو و عسل و روغن ماهي براي لطافت پوست چهره مورد استفاده قرار مي گيرد كه در حكم اطوي صورت است و چين و چروك قيافه را صاف مي كند.

 دختري شانزده ساله که صورتش پر از جوشهاي زشت و بد رنگ بود.مادرش به من گفت دخترم در اثر اين جوشهاي صورت حالت عقده داري پيدا كرده و هميشه ناراحت است.

من براي معالجه اين دختر شروع به كار كردم اول اعصاب او را با نسخه هاي گياهي آرام كردم و بعد توصيه كردم كه صورت خود را بطور مرتب با دمكرده ي گياه دم اسبي و گل سرخ بشويد.

با اين نسخه جوشهاي صورت او برطرف شد و داراي پوست صاف و لطيفي گرديد.اكنون سالهاست كه اين دختر خانم شوهر كرده و مادر چند بچه شده است .

براي داشتن يك پوست لطيف و خوب بايد اول از هر چيز سالم باشيم. از يك خواب مرتب لذت ببريم از محركات و قهوه و الكل و سيگار كه قيافه را خراب مي كند پرهيز كنيم و مواظب كبد خود باشيم تا به طرز سالم و عادي كار كند.

براي اينكار توصيه مي كنم سبزيها و گياهاني را كه براي خواب و تسهيل هضم مفيد است مصرف كنيد.

 مخصوصادر مورد آب سبزيها و ميوه هاو كياهان تازه كه صبح ناشتا مصرف شوند به خصوص آب شاهي و جعفري و كرفس و هويج و خيار كه مقدار كمي آب ليموي تازهبه آن اضافه شود اصرار دارم. دمكرده ي گياهان شفابخش كه خاصيت تصفيه كننده ي خون را دارند در حكم جارويي هستند كه تمام سموم را از بدن خارج مي كنند والا اين سموم به بالا و در سربيني و روي چانهخود را نشان خواهند داد!

دمكرده ريشه تازه باردان يا همان بابا آدم و گل بنفشه وحشي براي تصفيه بدن از سموم خيلي موثراست پنج گرم ريشه تازه بابا آدم و گل بنفشه وحشي را در يك فنجان آب به مدت ده دقيقه دم كنيد و بعد آنرا صاف كنيد و بنوشيد.

گیاه باباآدم

كساني كه اين دمكرده را كه براي زيبا كردن چهره مفيد است دوست ندارند مي توانند پنج گرم برگ تاج ريزي را در يك ليتر آب دم كنند و هر روز دو فنجان از آن بنوشند.

پوست را بايد از داخل وخارج مواظبت و نگهداري كرد و گاهي گياهان شفابخش را هم به طور داخلي و هم به طور خارجي مي توان مصرف كرد.

برگ بابا آدم را به عنوان ضماد خيلي گرم روي جوشهاي ريز پوست مي گذارند.

جوشهاي غروركه بيشتر در پسرها و دخترها ي جوان ديده مي شود با ضماد خيلي گرم برگ بابا آدم معالجه مي شود.

برگ و گل و ريشه بابا آدم را ريز ريز كنيد و در آب جوش بيندازيد تا خوب بپزد و بعد آنرا در آوريد و روي جوشهاي صورت و پوست بگذاريد .

اگر برگ بابا آدم تازه در دسترس شما نبود ميتوانيد خشك آنرا از داروخانه بخريد و با مقدار مساوي پياز مخلوط كرده و در آب بجوشانيد تا پخته شود بعد آنرا روي جوشهاي پوست و صورت بگذاريد.

دم كرده ي آويشن و مريم گلي و اكليل كوهي و رازيانهبه صورت محلول شستشو براي ضد عفوني كردن پوست مفيد است . آب جعفري پوست را صاف مي كند براي اين كار بايد يك دسته جعفري را خورد كنيد و به مدت بيست و چهار ساعت در يك ليوان آب بخيسانيد.

براي درمان رگهاي قرمز صورت كه در اثر احتقان خون در مجاري موي رگهاي صورت پيدا مي شود و كاهي ارثي است و زمان هم در اثر شوكهاي روحي شديد ناشي از تغييرات ناگهاني هوا پيدا مي شود . من توصيه مي كنم كه از چند محلول ضد احتقان خون استفاده كنيد .

دو يا سه كاهو را در ظرف كوچكي كه در آن آب ريخته اند بپزيد و گاه با آب كاهوي پخته صورت خود را بشوييد . ياپنج گرم گل نسترن و پنچ گرم گل ماميرانتازه رادر يك ليتر آب چشمه بخيسانيد و پوست بدن خود را با آن حمام دهيد.

يك محلول شستشوي خيلي مطبوع و موثر براي درمان موي رگهاي قرمز و جوشهاي قرمز پوست اين است كه پنج گرمگل پنيرك و پنج گرم ختمي را نيم ساعت در يك ليت آب بجوشانيد و وقتي نيم گرم شد صورت خود را با آن بشوييد.

به طور كلي پوست بدن خانمها به سه دسته تقسيم مي شود:

1.     كساني كه پوست آنها خشك است

2.     كساني كه داراي پوست چرب هستند

3.     كساني كه پوست طبيعي دارند

ولي در بسياري از خانمها اين دسته بندي به هم مي خورد و پيچيده شده است. چنانچه بعضي از قيافه ها داراي چند نوع پوست است.

في المثل پوست آنها در قسمت چانه چرب و در اطراف چشمها خشك و در بقيه قسمتهاي صورت طبيعي است.

البته مواظبت از چنين پوستي توجه دقيق و مشكلي را در بر دارد كه هر كس بايد بداند چگونه عمل كند.

پوستهاي خشك نرم ترين و همجنين لطيف ترين پوستها هستند و احتياج به مواد چرب ندارند.

اگر كرمهاي مصنوعي در دسترس نباشد مي توان شير گاو را براي پاك كردن پوست و كرم تازه خامه را مثل كرم غذا دهنده به كار برد.

ماساژ پوستهاي خشك اگر با شير و ماست و آب ماست صورت بگيرد به مراتب بهتر از كرمهاي نامرغوب پوست است.

در قديم در روستاهاي فرانسه خانمها براي چرب كردن پوست خشك خود چربي تازه خوك و يا پيه پوست خوكرا بكار مي بردند و همين چربي را به چرم كفش خود نيز مي ماليدند . هر هفته يك بار زرده تخم مرغ را در يك قاشق قهوه خوري روغن زيتون هم بزنيد و از مخلوط زرده تخم مرغ و روغن زيتون بر روي پوست صورت خود ماسك بگذاريد و يك ربع ساعت استراحت كنيد و بعد باپنبه آغشته به شير گرم صورت خود را پاك كنيد.

پوستهاي خشك را مي توانيم با ماسكهاي ميوه ها و سبزيهاي شفا بخش يكباره هم غذا دهيم و هم طراوت و تازگي به آن ببخشيم اگر در مواردي كه از سبزيها و ميوه ها براي صورت ماسك تهيه مي كنيد با يك قاشق سوپخوري كرم تازه شيررا هم به آن اضافه كنيد طراوت و لطافت بيشتري نصيب پوست خود خواهيد كرد.

علف هفت بند

براي رفع چين هايي كه در اثر خشكي پوست در چهره شما پديدار مي شود و علت پيدايش آن بيماري و يا لاغر شدن شديد بدن است علاوه بر ماسكهاي مغذي كه شرح آنرا دادم بايد محلول شستشوي زير را تهيه و مورد استفاده قرار دهيد:

د ريك ليتر آب چشمه پنج گرم كاسني وحشي و پنج گرم ماميرانرا بخيسانيد و شب و صبح صورت خود را با آن بشوييد .

براي پوستهاي چرب بر تكسم پوستهاي خشك كه هنوز سهمي از طراوت جواني دارد ولي به مرور ايام و گردش ساليان خشك  مي شود نكته مهم اين است كه بايد پوستهاي چرب را با آب گرم بشوييد زيرا آب گرم چربي را پاك و سوراخهاي پوست را باز مي كند و ترشح غده هاي چرب پوست را آسان مي سازد.

كساني كه پوست چرب دارند نبايد كرمهاي چرب مصرف كنند ولي مي توانند براي پاك كردن پوست خود شير گاو را كه چند قطرهادوكلندر آن ريخته اند مصرف نمايند . همچنين مي توانيد نصف شير و نصف آب توت فرنگيرا با هم مخلوط كنيد تا به پوست صورت شما طراوت و تازگي ببخشد.

محلولهاي شستشوي قبض كننده كه از گياهان قابض به دست مي آيد براي شستن پوستهاي چرب مفيد است و در اين موارد مي توانيد از دمكرده آويشن و اكليل كوهي و برگهاي شاه توا و سرخ وليكنيز استفاده كنيد.

در حالي كه زرده تخم مرغ پوستهايخشك را غذا مي دهد سفيده تخم مرغ پوستهاي چربرا جمع كرده و نرم مي سازد.

اگر پوست شما چرب است مي توانيد سفيده تخم مرغ را بزنيد و هم وزن آن آب سبزي يا ميوه با آن مخلوط كنيد و ماسك زيبايي و ماسك زيبايي بر صورت خود بگذاريد.

نسخه تهيه يك محلول شستشوي ايده آل براي پوستهاي چرب به اين شرح است:

پنج گرم گلبرگهاي گل سرخ را با پنج گرم گل مريم گليو پنج گرم برگ گردوو پنج گرم گياهدم اسبيرا در يك ليتر آب چشمه به مدت 48 ساعت بخيسانيد و بعد صورت خود را با آن بشوييد.

چون پوستهاي چرب اغلب داراي جوشهاي ريز سياه است كه وقتي پوست صورت را فشار دهيد لوله هاي باريك چربي از آن خارج مي شود و اين عارضه باعث ياس و نوميدي خانمها مي گردد بنابراين بهتر اين است كه با فشار دست يك يك آنها را خارج نكنيد زيرا پوست را مجروح كرده و باعث تحريك آن مي شود.

در قديم در روستاها خانمها يك برشگوجه فرنگي يا كدويكاملا رسيده را به صورت خود مي ماليدند.

مالش با گوجه فرنگي رسيده ماساژ بي اندازه مطبوعي براي صورت است . گوجه فرنگي يا كدو چرك صورت را به خود مي كشد و آنرا پاك مي كند.

من همچنين به خانمهايي كه در پوست صورت خود جوشهاي ريز سياه چربي دارند توصيه مي كنم كه صورت خود را با اين محلول بشويند:

پنج گرم علفماميران تازهرا با پنج گرم ريشه علف هفت بندبيست و چهار ساعت در يك ليتر آب چشمه بخيسانيد و با آن خيسانده صورت خود را بشوييد.

گیاه مامیران

به هر حال اگر شما از شانس داشتن پوست طبيعي برخورداريد بايد آنرا حفظ كنيد و غذا بدهيد.

همانطور كه براي غذا دادن بدنتان خوراكيهاي گوناگون سرشار از مواد سفيده اي و قندي و چربي و املاح معدني و ويتامينها مصرف مي نماييد بايد بدانيد كه پوست شما هم احتياج به عناصر مغذي گوناگون و متعددي دارد كه نبايد از آن غافل شويد .

لازم نیست كه مثل مادام پومپادور ملكه لوئي چهاردهم گوشت خام بر روي صورت خود بگذاريد ولي صرف نظر از گوشت پوست شما شكم پرست است و همه چيز را دوست دارد.

به طور كلي مواد شيري و تخم مرغبراي پوست شما مفيد است و سرشار از عناصر غذائي است كه در لطافت و طراوت پوست سهمي فراوان دارد.

در مورد سبزيها و ميوه هاي مختلف پوست شما تشنه سبزي و ميوه است زيرا ويتامينهاي گوناگون را در بر دارند.

بيماريهاي پوستي

$
0
0
وقتي به كمك بهداشت غذايي و ورزش سلامتي جسمي خود را به دست آورديم ديگر چيز زشتي در بدن ما باقي نمي ماند مگر امراض جلدي كه كم وبيش دخالت پزشك را براي معالجه لازم دارد . امراضي مثل كورك و دمل و پسورياسيس و اگزما و امراض جلديمختلف گرچه دخالت پزشك ضرورت دارد ولي هميشه مي توان با يك بهداشت كامل آنها را تسكين داده و آرام كرد.

در مورد كورك و دمل پزشك اولين كسي است كه به شما توصيه مي كند خوراكيهايي كه يبوست مي آورد سس ها و مشروبات الكلي و سرخ کردنیها و .... را از غذاهاي معمولي حذف كنيد . ولي من به شما مي گويم كه در مصرف سبزيهاي تصفيه كننده كه خون را پاك مي كند اصرار ورزيد. اين سبزيها عبارتند از:

كاسني – گزنه – تره فرنگي – پياز و بين ميوه ها مخصوصا انگور.

به طور موضعي مي توانيد باگذاشتنضماد برگ كاهوي پختهبر روي كورك و دمل در سر باز كردن آن كمك كنيد . كلم پختهو يا خام كه ريز ريز شده باشد و پياز گل را پخته در شير له كنيد و روي دمل بگذاريد تا زودتر برسد و سر باز كند. تمام اين گياهان كه در بالا مصرف آنرا توصيه كردم داراي خاصيت التيام دهنده ي زخم هستند . همچنين مي توانيد از دمكرده ي آويشن يا مريم گليكه خاصيت ضد عفوني دارد و ريشه ي گل ختمي كه اثر نرم كننده دارد هر روز چندين بار كمپرس كنيد. اگر دمكرده ي اين گياهان را با هم مخلوط كنيد و پارچه ي كمپرسي را در آن بخيسانيد و روي دملها بگذاريد اثر شفا بخش آن زودتر و سريعتر خواهد بود.


شفا با موسیقی

$
0
0
آوا و موسیقی سالها قبل از آن كه بشر كلام و بیان را بیاموزد وجود داشته است. پرندگان، درخت، دریا، حیوانات و حتی پاییز، هر جایی از طبیعت، یك موسیقی منحصر به فرد و مخصوص به خود را دارد . از ابتداي تاريخ، بشرنیز از موسيقي براي شفا استفاده مي كرده است.در فرهنگ ابتدايي آمريكا و قبايل قديم آن (شمن)‌(طبيعت جادوگر)‌ رهبر موسيقي ، طبيب و روحاني قبيله بود. شمن از موسيقي در ارتباط و معجزه و مراسم مذهبي براي خروج امراض از كالبد بيماران استفاده مي كرد.

در دوران باستان:

قبايل سرخپوست آمريكا نيز آواز هاي مخصوص داشتند كه مردان طبيب از آن ها براي شفای مريضان از آن استفاده مي كردند.در همه جاي دنيا، آمريكاي شمالي ، آمريكاي جنوبي ، افريقا و آسيا ريتم طلب ها مهمترين نقش را براي مراسم شفا بخش جادوگران و درمانگران بازي مي كرد. شامان ها به وسيله علائم مخصوص طبل ها با خدايان تماس مي گرفتند و بين زمينيان و آن ها كه در آسمان بودند و موجوداتي كه در قسمت زيرين زمين قرار داشتند رابطه برقرار مي كردند. موزيك شناسان و انسان شناسان دريافتند كه هنوز در فرهنگ هاي بدوي موسيقي همراه با مراسم شفا بخش مورد استفاده قرار مي گيرد.

در شواهد موجود در تورات مي توان مشاهده كرد كه موسيقي قسمتي از زندگي عبريان را تشكيل مي داده. وقتي كه خداوند از مردم عبري خواست رويداد هاي مخصوصي را به خاطر بسپارند به موسي (ع)‌دستور داد كه به مردم آوازي بياموزد كه به منزله ياد بودي از رويدادهاي مهم آن ها باشد. (تورات سفر نثنيه باب 31 آيه 19). عبريان معتقد بودند كه موسيقي مي تواند نتايج آرامش بخشي در زندگي روزمره مردم داشته باشد.
در فرهنگ باستانيمصر و بين النهرين ، موسيقي و شفا با معبد و مراسم مذهبي گره خورده بود.زنگوله ها و راتلزها در موسيقي تشريفاتي مذهبي براي تسخير روح شيطاني بكار برده مي شود.چيني هايقديم و تمدن هاي هند موسيقي را شفا بخش ميدانستند .در هندباستان نيز از فرمول هاي مخصوص موزيكال در كمك به هندوها براي كسب يگانگي با وحدت عالم دررسيدن به تصوف، خودآگاهي معنوي ، بهبود سلامتي ذهن روح و خلوص بستر ضمير باطن استفاده مي شد.
 طب ( آیورودیک)که سابقۀ چند هزار ساله در هند دارد ، اصوات بدوی را بکار می گیرد که بر ذهن ، جسم و روح تاثیری عمیق دارد . دردل خواندن کلمات (مانترا) تنفس را آرام می کند . تحقیقات نشان میدهد که چنین اصواتی قدرت جلوگیری از رشد سلولهای سرطانی را داراست .
درژاپن نوع به خصوصی طبل می زنند تا جریان انرژی ( کی ) را در سر تاسر بدن تحریک و متعادل کند. بومیان استرالیا از نواختن وسیله ای به نام ( دای جریدو ) به همراه قصه گویی استفاده می کردند. وقتی کسی بیمار می شد میگفتند که اشکالی در آواز او پدید آمده وبومیان با این وسیله اشکال او را برطرف می کردند. در افسانه های چینی از نوعی ( ندا سنگ ) یاد شده است . این سنگ از جنس یشم بوده و به هنگام برخورد دو قطعه از آنها ، آ وایی خوش شبیه به آهنگ موسیقی به گوش می رسید . چینی ها این طنین را صدای آسمانی و ندای بزرگ طبیعت می نامیدند و برای درمان بیماری و حفظ تعادل از آن استفاده می کردند .

فرهنگ روم و يونان:‌

افلاطون، فیلسوف یونانی معتقد بود که صوت به شکل موسیقی یا زمینه آهنگ میتواند تاثیری شفابخش داشته باشد . نخستین بار او در کتاب ( جمهور ) به طبقه بندی تم ها پرداخت. وی مقام ( میکسولیدین ) را حزین ، مقام (دورین و فریژین ) را محرک و مقام ( لیدین) را نشاط آور توصیف کرد.
افلاطون درباره تاثیر موسیقی گفته‌است :«موسیقی برای ادامه زندگی بشر ضروری است شما ثقیل‌ترین روح را در اختیار من بگذارید من قادرم که به نیروی موسیقی سنگینی و کدورت عارضی را از دوران او زدوده مردی هوشمند و سلحشور به شما تحویل دهم.
در یونان باستان نوازندگان میتوانستند از طریق نت واحد یا آهنگ صدای شخص ، از او شناخت بدست آورند و شفاگران با آهنگ درونی بیمار هماهنگ شده و با نواختن یک نت بر چنگ یا بربط ، بیمار را شفا می دادند.
ارسطومعتقد بود که نوای فلوت احساسات را برمی انگیزد و فشارهای عصبی سرکوب شده را رها می کند. فیثاغورث ، ثابت کرده است که ارتباطی قوی میان حواس و موسیقی وجود دارد . و اگر اصوات به شیوه ای مناسب بکار گرفته شود ، کمکی بزرگ به سلامتی خواهد بود . او آهنگهایی می نواخت که با ارتعاشات مثبت آن، احساسات منفی ، بخصوص اندوه ، غضب ، رقّت ، غرور و عصبانیت را از بین می برد . او قوانین هماهنگ بین صوت و ماده را کشف کرد و آنرا در جدولی به نام ( لامبدوما ماتریکس ) منظم کرد .
به اعتقاد یونانیان ارتباط نزديكي بين موسيقي وشفا وجود داشت .این همبستگی به یکی از خدایان یونان آپولو Apollo  شخصیت و شکل داده است.آپولو هم خدای موسیقی و هم خدای طب بود.
بنابر نظریه اتوس Ethos موسیقی دارای نیروی موثری است که با سیستم طبیعی آدمی مرتبط است و می تواند در آمال و خصوصیات و هدایت فرد تاثیر بگذارد.يونانيان معتقد بودند كه امراض نتيجه عدم هاروموني در وجود فرد است و موسيقي با قدرت روحي واخلاقي خود مي تواند در برگرداندن هارموني و نظم در نتيجه سلامتي فرد مورد استفاده قرار بگيرد. از زماني كه يونانيان دريافتند موسيقي و مقام هاي متففاوت آن اثرات قابل پيش بيني در هدايت و عواطف بشر دارد از آن در درمان و پيشيگري بيماري ها استفاده نمودند .
یونانیان از برنامه‌های موزیکال و دراماتیک برای تصفیه و پالایش احساسات استفاده می‌کردند.اسکولاپوس Asculapus  از موسیقی برای درمان افرادی که ناراحتی های هیجانی داشتند استفاده می‌کرد و آنرا در سلامت روانی بسیار مهم می‌دانست.
دو فیلسوف یونانیپلاتو Plato و آریستوتیل  Aristotile درباره تاثیر موسیقی و اهمیت آن در سلامتی بسیار سخن گفته‌اند و از موسیقی کنترل شده در بهبود حال و اخلاق اجتماعی حمایت کرده‌اند.
رومی‌هانیز به قدرت شفابخش موسیقی اعتقاد داشتند.به عنوان مثال آنها معتقد بودند که موسیقی می‌تواند مارگزیدگیرا علاج کند و با طاعون مبارزه نماید.رومیها همچنین اعتقاد داشتند که موسیقی بی‌خوابی را درمان می‌کند. افرادي مانند اسليپيادس ، سلسيوس، دنيقراطس، كاليوس، اورليانوس آريترس و كونتبليانوس، در درمان جنون افكار ماليخولياي هيجان هاي نامتعادل بيماران رواني را استفاده مي كردند .

سلیسیوس Celsus  که هنرمند برجسته علم طب شناخته شده،متذکر شده است که موسیقی سنجها و اصوات در دور ساختن افکار مالیخولیایی ناشی از بعضی بیماریهای روانی مورداستفاده قرار گرفته است.آریستدس کوینتیلیانوس Aristedes Quintilianus   نوشت موسیقی می تواند در درمان هیجانهای نامتعادل بیماران روانی تاثیر مناسبی داشته باشد و به بوسیله تاثیر در ناخودآگاه ،هیجانهای متراکم را به صورت متعادل درآورد. او عقیده داشت که موسیقی مانند دارو نه تنها قدرت پیشگیری داد،بلکه درمان کننده نیز هست.
‹‹ ذينقراطيس ›› رومي با ارگ و كاليوس اورليانس باآهنگ هاي فلوت و تمرينات آوازي ، جنون را درمان مي كرد، به طور كلي روميان معتقد بودند كه موسيقي مانند دارو نه تنها قدرت پيشگيري دارد بلكه درمان كننده نيز هست.

قرون وسطي :‌

در اوايل قرون وسطي ، ‹‹ بوتيوس ››مرجع با نفوذ موسيقي ، به تأثير فراوان موسيقي بر شخصيت و اخلاق و رفتارهاي معنوي فرد تأكيد داشت.  
(بوتيوس) مانند ديگر يونانيان موسيقي را جزئي از رياضيات مي دانست و نظريه ي موسيقي انساني را مطرح كرد. در قرون وسطي ،كليساعهده دار آموزش موسيقي بود.
 بنابراين نقطه نظر موسيقي ركن مهمي در آموزش جوانان قرون وسطي شد. در قرون وسطي كليسا تسلط نافذي بر زندگي مردم داشت. آموزش موسيقي نيز مانند سایر موارد زندگي بوسيله كليسا تنظيم مي شد. از نظر كليسا بعضي از فرم هاي موسيقي نامناسب بودند و پيامدهاي شرك آميز داشتند و براي حالات رواني و اخلاقي زيان بخش بودند. در قرون وسطي دين و موسيقي مذهبي بخش مهمي از روش درماني قرون وسطي را تشكيل داده بود. تارانيسم، بيماري عجيب آن روزگار بود كه به اعتقاد مردم فقط با موسيقي و رقص مداوا ميشد .

رنسانس:‌

در دوره رنسانس هر دو گروه موزيسين ها و پزشكان به دوران كلاسيك يونان نظر افكنده و از آن الهام گرفته اند.عقيده يوناني ها كه سلامتي را ناشي از هارموني عناصر و ناخوشي را عدم هارموني مي دانستند در دوره رنسانس رواج يافت و جانشين نظريه اي قرون وسطي كه مرض را نتيجه اي براي گناهمي دانستند گرديد.
در اين دوران تئوريسين هاي پزشكي نظريه هاي چهار خلط بدن ( صفرا ، بلغم ، خون ، سودا ) و مزاج هاي مترادف با آنها … ( صفراوي ، بلغمي ، دموي ، سودايي ) را مطرح مي كردند. جهان شناسي چون ‹‹ امپروكلين ›› دنيا را متشكل از چهار عنصر ( خاك ، آب ، هوا ، آتش ) مي پنداشت.
اين نظريه ها موجب شد كه تئوريسيس هاي موسيقي نيز چهار حالت موسيقي ( باس ، تنور ، آلتو ، سوپرانو )
را با عناصر كيهاني امپروكلين تطابق دهند و همچنين چهار مقام راجع موسيقي رنسانس را ( ميكسوليدن ، دورين ،‌ليدين ، فريگبن ) نيز به طبايع مترادف خود مربوط بدانند . براي مردمي كه در دوران رنسانس زندگي مي كردند هارموني سلامتي با موسيقي ، در بدن و كيهان ،‌زماني به دست مي آمد كه بين چهار عنصر ذكر شده موازنه برقرار مي شد.  
بطور كلي در اين زمان اعتقاد بر اين بود كه موسيقي ، مقاومت بدن را زياد مي كند ، چيزي كه در زمان شيوع
بيماري طاعون اهميت حياتي داشت . در دوران باروك ،از قرن هفدهم تا نيمه ي قرن هجدهم ، گرايش عمومي
فلسفي در طب بر محور تئوري چهار طبع و تأكيد در ساختن آهنگ براي بر انگيختن اميال و عواطف موجب شد كه  جلساتي در زمينه ي موسيقي و پزشكي تشكيل و تداوم يابد.

رابطه بين كيهان ، انسان و موسيقي در دوران رنسانس:


    موسیقی                                          انسان                                                      کیهان
مقام          عنصر                       مزاج       منبع        خلط                                       عنصر
مریگین       سوپرانو                       صفراوی      کبد        صفرا                                        آتش
لیدین           آلتو                          دموی        قلب        خون                                         هوا
دورین          تءور                        بلغمی       مغز          بلغم                                        آب
میکیولیدین    بانس                     سودایی       طحال       سودا                                      خاک


قرن 17 تا نيمه قرن 18 اعتقاد به قدرت و تاثير موسيقي به شخصيت ، عواطف ، اميال ، ذهن و جسم بشر به وسيله تئوريسين هاي موسيقي آلماني تحت عنوان فيگورين يا نظريه فيگورتدوين شد.اعتقاد مردم به تاثير درماني موسيقي در اين دوره ناشي از اشارات زياد نويسندگاني چون :‌
شكسپير و اسپنسر به اين موضوع بوده است. در اين دوره موسيقي با حفظ اهميت خود به عنوان يك امداد پزشكي براي خانواده هاي سلطنتي مورد توجه بود. مثلا در سال 1373 م . ملكه ي اسپانيا از صداي خواننده ي مشهور ايتاليا به نام ‹‹ فارينلي ›› براي معالجه ي فيليپ چهارم كه بيماري ماليخوليايي حاد داشت استفاده كرد و موفق شد در ادامه ي قرن هفدهم و نيمه ي اول قرن هجدهم نيز بعضي از نويسندگان كوشيدند جايگاه علمي و پذيرفته اي از موسيقي را در درمان آسيب هاي رواني و ناراحتي هاي عصبي ايجاد كنند . آنها افسانه هاي
مشهور غير علمي را كه پيرامون تأثير درماني موسيقي مطرح بود رد كردند.

نيمه قرن 18 تا اواسط قرن 19 :
 

هر چند در اواخر قرن 18 شروع به استفاده از ادعاي موسيقي درماني كردند اما باز هم در اين دوره ارتباط نزديك بين موسيقي و طب ادامه داشت به عنوان مثالاسكيرولدر سال 1748 در كتاب خود به نام جنون در بيماري هاي رواني موسيقي را در يك عامل با ارزش درماني ناميده است .
در قرن 18 مطبوعات رسمي آمريكا به معرفي كاربرد موسيقي به عنوان يك عامل جنبي در درمان پزشكي پرداختند.در اوايل قرن 19پينلوديگر پزشكان فرانسوي از قدرت موسيقي در درمان بيمارهاي عصبي و رواني مانند:‌ هيستري استفاده كردند. با وجود اين كه موسيقي در طول قرن 19 در درمان هاي پزشكي مورد استفاده قرار مي گرفت اما حوزه فعاليت هاي موسيقي و پزكشي تا اندازه اي از يكديگر جدا شده بود و هر كدام رشد مخصوص خود را داشتند با اين وجود همين موارد محدود كاربرد موسيقي در درمان فرضيه اي ايجاد موسيقي درماني را براي قرن 20 فراهم ساخت.

قرن 20 :‌

با وجود آن كه در بحبوحه جهش هاي تكنولوژي قرن بيستم ارتباط نزديكي كه بين موسيقي و طب وجود داشت عميقاً فراموش شد گاهي تحقيقاتي علمي در طول قرن در مورد منافع موسيقي درماني صورت مي گرفت. در اواخر قرن 19 چند نفر بررسي كاربرد اصول علمي تاثير موسيقي درماني را شورع كردند در اين قرن اختراع ضبط صوتنيز جاذبه استفاده از موسيقي در بيمارستان را در طول تغيير قرن افزايش داد و از نوارهاي موسيقي براي تفريح راحت خوابيدن آرام كردن كاهش ترس از جراحي و بي حسي و بي دردي استفاده شد.
استفاده از موسيقي درماني ، علاوه بر مواردي كه در فوق در طول قرن ها مورد استفاده واقع شد در جنگ ها و به خصوص در جنگ جهاني دوم مورد توجه فراوان قرار گرفت . در زمان جنگ دوم جهاني ، پزشكان در هنگام مراقبت از مجروحان جنگي ، پي بردند كه موسيقي نه تنها روحيه ي بيماران و مجروحين را تقويت مي كند بلكه بهبود آنها را تسهيل مي نمايد و متعاقب آن بود كه موسيقي جزو برنامه ي تسهيل ارتش شد و از آن در درمان فيزيكي و آموزشي بيماران استفاده گرديد .
اين عامل باعث افزايش استخدام موزيسين ها در طول  جنگ دوم جهاني شد و تقاضاي بيمارستان ها از موزيسين هايي كه روشهايي باليني پايه را در دانشگاه طي كرده بودند روز به روز بالا گرفت . ادامه ي نياز بيمارستانها به موزيسين هاي آموزش ديده باعث شد تا در سال 1950 اولين انجمن ملي موسيقي درمانيدر آمريكا شكل گيرد . از اين تاريخ به بعد موسيقي درماني موردتوجه بيشتري قرار گرفت و انجمن ها و تشكيلات بيشتري را به خود اختصاص داد.در امپراتوری عثمانی نیز، بیماری‌های روانی اغلب با موسیقی درمان می‌شدند.

MusicTherapy.jpg
در تحقیقات جدید:

پژوهشهاي جدید نیزنشان مي‌دهد كه غده تالاموسبه عنوان مهمترين غده در مغز انسان محركهاي صوتي را به وسيله سيستمهاي عصبي دريافت و در كنار حافظه و تخيل به آنها پاسخ مي‌دهد. غده هيپوفيزنيز كه از غده تالاموس فرمان دريافت مي‌كند به محركهاي صوتي موزون پاسخ مي‌دهد، موجب بروز ترشحاتي مي‌شود كه نتيجه آن آزاد سازي ماده آرام بخش به نام آندروفين خواهد بود. با توجه اينكه مهمترين اثر ماده مزبور، تسكين درد در انسان است به سادگي مي‌توان به ارزش موسيقي درماني كه عملاً موجبات آزاد سازي ماده آندروفين كه علاوه بر تسكين درد، موجبات انبساط و شادي را در انسان فراهم مي‌سازد، پي‌برد.
تحقيقاتي كه توسط كولندر سال 1992 در بخش مراقبتهاي ويژه بيمارستان «سنت جرج» لندن صورت گرفته، نشان مي‌دهد كه موسيقي به ميزان قابل توجهي در تسكين و تقليل وضعيت بحراني بيماران كه در بخش آي ـ سي ـ يو بستري بوده‌اند تاثير داشته است .زيرا ثابت شده است كه سيستم اعصاب انسان به محركهاي موزيكال پاسخ مثبت مي‌دهد.
تحقیقات نشان داده است كه موسیقی می‌تواند امواج مغزی را با خود همراه كند. بطوریكه هر نوع از موسیقی، باعث می‌شود كه امواج مشابه با آن در مغز ایجاد شود .ضربه‌های تندتر در موزیك باعث افزایش دقت و تمركز می‌شوند و گامهای آهسته تر باعث آرامش بیشتر می‌شوند.همچنین مشخص شده است كه اثر موسیقی بر مغز انسان حتی پس از قطع شدن آن نیز ادامه دارد .
با ایجاد تغییر در امواج مغزی، عملكرد سایر اعضای بدن نیز تغییر می‌كند . این تغییرات توسط سیستم اعصاب خودكار ( سمپاتیك و پارا سمپاتیك ) اعمال می‌شود. و این نوع دستگاه عصبی می‌تواند تنفس و ضربان قلب را تندتر یا كندتر كند . بنابراین موسیقی می‌تواند از آثار مزمن استرس ها بر بدن پیشگیری كند .
موسیقی می‌تواند باعث ایجاد تفكر مثبت در ذهن انسان شود و به همین دلیل می‌تواند در درمان افسردگی و اضطراب موثر باشد .موسیقی می‌تواند جلوی آثار مخرب استرس را بر بدن بگیرد و می‌تواند قدرت خلاقیت و خوش بینی را افزایش دهد


موسيقي درماني در تاريخ  ايران:‌

موسيقي آرامبخش در ايران باستان با ظهور دين زرتشتآغاز شد. كتاب اوستا و اشعار آهنگين گات ها الهام بخش موسيقدانان براي تصنيف آوازها و ملودي و همچنين تشكيل مراسم و آيه هاي موسيقيايي بوده است. در واقع موسيقي در تاريخ ايران با مضامين ديني آرام بخش همراه بوده است .در آثار باستاني ايران وجود ابزار و آلات رامشگران به چشم مي خورد.  موسيقي در خدمت مفاهيم ديني، جشنها و مراسم و آرايش هاي نظامي و طب بوده است .
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانیدر ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبه‌هایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیده‌است در دانشگاهجندی شاپور اهواز دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمان‌هایی بوده‌است که هر دانشجوی پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را می‌گذراند. نکته جالبی که وجود دارد اینست که پرستارهاییبرای بیمارستان‌های آن زمان پرورش می‌یافتند می‌بایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه می‌کرده‌اند. این موسیقی ارائه شده در هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود.

امام شوستریمینویسد: ((حدس میزنیم حارث، فن موسیقی و نواختن بربط را در دانشگاه شاپور گرد یاد گرفته باشد،زیرا در آن زمان گذشته از آنکه موسیقی شاخه ای از ریاضیات بشمار میامده است نواختن برخی اوازها در برخی بیماریها در نزدیک بستر بیمار،یک گونه درمان و چاره گری بوده است و این باور تا پنجاه سال پیش که طب قدیم منسوخ نشده بود،در شهرهای ایران رواج داشت.))

 بعد از حضور اسلام در ايران عمده فعاليت هاي موسيقيايي نوشتاري و نظري شد و نتيجه مطالب نظري رنگ و بويي از برداشت هاي يونانيان داشت كه با تغييراتي مستقل شده بود  .آثار نوشتاري گذشتگان در مورد تاثير موسيقي بر روح و نفس بر محور طبایع و مزاج زمان و افلاك و سماع است.
نظر فيلسوفان ايراني در مورد تاثير موسيقي بر مزاج و كواكب و طالع شناسي افراد اقتباسي از تئوري هاي يونايان بود كه افشاي آن از خلافيت عباسيان و اوج فعاليت هاي علمي مسلمانان و ترجمه آثار دانشمندان يوناني به عربي بوده است.
بخش نظرات متون به جا مانده نيز تاثير موسيقي را در بيماري هاي جسمي نشان مي دهد در اين ميان دانشمند بزرگ ابن سينا با دقت به اين موضوع پرداخته است و ديگر فيلسوفان از جمله :‌ مولفان رساله اخوان الصفاء، عنصر

 موسیقی درمانی از دیدابن سینا:«موسیقی درمانی و شنیدن موسیقی به عنوان عامل التیام بخش و شافی جان‌ها قدمتی به درازای تاریخ دارد و از هزارهٔ پیشین در نگرش‌های شرقی و هم غربی مورد توجه بوده‌است.»
 فارابی دانشمند ایرانی درنیمۀ دوم قرن سوم هجری قمری در رسالۀ (مقالة فی معانی العقل ) به بحث درباره تاثیر درمانی موسیقی بر روح پرداخته است . اطلاعات وی درریاضیات خوب ، در طب متوسط و در موسیقی بسیار خوب بوده است . فارابی،   عناصر موسیقی نوشته اقلیدس را به عربی ترجمه کرد.همین آثار، تأثیر عظیم موسیقی یونان را بر موسیقی عرب نشان می‌دهد؛ ولی در عین حال، بنیان محكمی را به دست فارابی برای موسیقی عرب، تدارك می‌بیند.
فارابی هم مثل اقلیدس، ریاضیدان و فیزیكدان بود و لذا می‌توانست ساختار موسیقایی را از منظر علمی مورد بررسی قرار دهد. ولی از سوی دیگر، فارابی موسیقیدان هم بود و از نظر ذهنی به ابزار هنری مطالعه موسیقی مجهز بود و موسیقی را صرفا‌ً از منظر سرد و بی‌روح ریاضیات نمی‌دید. او نه تنها بر علم صدا كه بر جنبه زیبایی‌شناسی و لذت بردن از موسیقی هم تكیه می‌كرد و این نكته‌ای بود كه یونانیها از آن غافل مانده بودند.

در اسلام بدلیل اهمیت انسان به مثابه لطیفه ربانیه، مسلمانان آگاه، موسیقی را به عنوان دارویی قلمداد می‌کنند که نباید بدون دستور پزشک و بدون دانایی از تاثیرات آن در عواطف و روحیات مصرف شود زیرا ممکن است منجر به تاثیرات مخربی شود. موسیقی غیر غنا در اسلام بسیار اهمیت دارد، تا جایی که بسیاری از بزرگان اسلام به دستگاه‌های موسیقی به خوبی تسلط داشته‌اند.

از دید طب سنتی:

مزاج نواهای موسیقی

نواهای موسیقایی همه دارای توان ایجاد گرمی و سردی و خشکی در تن و روان انسان هستند. هر نوایی که موجب شور و نشاط و حرکت گردد،‌ و ضربان نبض را افزایش دهد نوای گرمتعریف می‌شود ، و هر نوایی که موجب سستی، رخوت،‌ سردی و غم گردد و ضربان نبض را کاهش دهد نوای سردتعریف می‌شود،‌ هر نوایی که موجب ایجاد واکنش سریع گردد، و انسان را از حالت آرام شور و نشاط خارج سازد و باعث بروز واکنش‌های سریع گردد،‌نوای خشکتعریف می‌شود ، اگر این واکنش از سر عشق و نشاط و امید و انرژی بود گرم و خشک و اگر از سر غم، نومیدی، یأس، و دارای حس گریز،‌ و از خود بیخود شدن و لا ابالی گری بود سرد و خشک تعریف می‌شود.

براساس این معیارها نواهای موسیقی شرقیبیشتر دارای مزاجی گرم هستند، دستگاه‌ها و سازها سازمان‌های موسیقایی را ارایه می‌دهند که گرمی و نشاط می‌بخشد، اشعار ونت‌هایی که از این دستگاه‌ها بکار گرفته می‌شوند در جهت ایجاد مزاج موسیقی از حیث گرمی و سردی کمک کننده هستند، هم چنین نوع صداها، زیر و بم بودن صدا نیز نقشی بسزا در این زمینه ایفا می‌کند.
 صداهای بم گرم هستند ، صداهای زیر سرد هستند.
به این موضوع اضافه می‌شود گیرایی یا عطر صدا؛ برخی از صداها از گیرایی ویژه‌ای برخوردارند که اساتید موسیقی آن را به عطر صدا تلقی می‌کنند . عطر صدا می‌تواند به گرمی موسیقی بیافزاید، صداهای بی عطر هرچند که از سازمان موسیقایی صحیحی برخوردار باشند فاقد گرمابخشی ویژه خواهند بود.
از این رو تمامی ادوات موسیقی شرقی شامل نی، دهل، چنگ، عود، دف و سه تار، تار و سنتور و ...ادواتی هستند که صداهایی گرم متصاعد می‌کنند.
دستگاه‌هایی همچون نوا، شور، همایون، اصفهان، بیات، ترک، سه گاه، چهارگاه، مثنوی که از نظام هماهنگ و آرامی آهنگین در موسیقی تبعیت می‌کنند، دستگاه‌هایی گرم‌اند.به تبع همین قاعده نواهای موسیقایی شرق مانند هندوستان ، تاجیکستان ، آذربایجان ، ارمنستان ، افغانستان از گرمی ویژه‌ای برخوردارند.

دستگاه‌های موسیقی غربی، جاز دارای ویژگی متمایزی هستند، این ویژگی را می‌توان به چند بخش تقسیم کرد، اولی اینکه موسیقی جاز آنجا که از خاستگاه طبیعی برخوردار است و از ادوات موسیقی مصنوعی بهره می‌گیرد، نوایی گرم ارایه می دهد، و هرگاه موسیقی جاز از ادوات صنعتی بهره می‌گیرد نوایی سرد بروز می‌دهد، و یا با تنظیم نت‌های الکترونیکی اوج و فرودی غیر طبیعی بروز داده ، و موجب گرمی و خشکی می‌گردد، و تکرار یک نت و یا ضربه موسیقایی همسان به تواتر موجب ایجاد سودا می‌گردد.
تصور کنید شنیدن پیوسته صدای ساب در یک دستگاه موسیقی که موجب بروز حرکات جنبشی ناخواسته می‌گردد.
بطور کلی می‌توان گفت دستگاه‌های موسیقایی غربی گرم اول و سرد آخرندیعنی در ابتدا موجب بروز گرمی و انرژی می‌گردند و سپس سستی و رخوت در تن پدید می‌آورند ، از این رو طرفداران موسیقی غربی مانند معتادانی هستند که بطور پیوسته باید به این نواها گوش بسپارند و در صورت نبود صدا، بدن را خالی از باطری حرکت بخش می پندارند.
البته بکارگیری ادوات موسیقی صنعتی توانسته است موسیقی شرقی را نیز دچار سردی بخشی و سوداآوری نماید. بکارگیری ادوات موسیقی الکترونیکی در شیوع موسیقی رپ و آهنگ‌هایی با توازن تند پیوسته که اخیراً در کشورهای شرقی بکار گرفته می‌شود، موجب خروج موسیقی از نظام آهنگین گرمابخش گردیده و زمینه‌های سردی بخشی و اباهیگری، و سودازایی را فراهم می‌سازد و حالت برون گرایی پدید می‌آورد.

این در حالی است که موسیقی شرقی آرامشی درون گرا پدید می‌آورد و روح انسان را به سوی یک انرژی انباشته هدایت می‌نماید.

بحث پیرامون مزاج موسیقایی یک بحث عمیق و همه جانبه فرهنگی، طبی، است که لازمه آن دانستن دستگاه‌ها ، شناخت ادوات موسیقی و پی بردن به فلسفه موسیقی و فهم نقش اصوات در دگرگونی، کارآیی سلول‌های بدن انسان است توزیع نوارهای موسیقایی تابع موقعیت جغرافیایی ، مزاج ، سن و جنس است.
نوای موسیقی نیز بلحاظ وجود اثر بخشی در مزاج، تابع مزاج انسان است و از قاعده ضد تبعیت می‌کند، به نحوی که انسان‌های دارای مزاج گرم و خشک از نوای موسیقایی گرم و آرام استفاده می‌کنند، و به همین ترتیب ساکنین مناطق کوهستانی و سرد و خشک از نوای موسیقایی گرم و خشک، نواهای وجد آفرین گرم استفاده می‌کنند. سازمان نی، دف، تنبک معمولاً در مناطق سرد وخشک بیشتر مورد استفاده است.
نواهای موسیقایی الکترونیک بیشتر در مناطق سرد و تر مورد استقبال قرار می‌گیرد. انسان‌های سرد و تر نیز از این سازهابیشتر لذت می‌برند.
در نواحی گرمسیری، با آب و هوای گرم و تر نواهای شورآفرین، و دستگاه‌های گرم و خشک بیشتر مورد استقبال است، نواهای موسیقایی جنوبی ایران و هندوستان معمولاً از این ویژگی بهره‌مند است.
انسان‌ها وقتی به سن سردی می‌رسند بیشتر از نواهای موسیقایی شرقی لذت می برند. در حالیکه در سن گرمی یعنی در سن جوانی از دستگاه‌های گرم و خشک (سودازا) بیشتر استقبال می‌کنند. شناخت مزاج سازها و دستگاه‌ها برای تجویز آنها و احیاناً ترک شنیدن آنها برای افراد ضروری است.

 حکیمان و اطبای ایرانی با اصوات و نغمات مانند پدیده هایی با آثار دارویی برخورد می کردند و به تناسب وضعیت فیزیولوژیک یا پاتولوژیک خاص افراد، توصیه ها و پرهیزهای خاصی در شنیدن موسیقی برقرار می کردند.


تاثیرات نت ها ی مختلف بر روی چاکراهای بدن:


چاکرها نت ها 
ریشه ای   دو
ناحیه پایینی    ر
خورشیدی   می
قلب    فا
گلو   سل
چشم سوم   لا
تاج        سی




شفا با موسیقی در میان مردم بومی ایران::

گواتی:
گواتي  مربوط به مراسمي مي شود كه به قصد رفع بيماري هاي روحي و اختلافات رواني يا بنا به اعتقاد افراد بلوچ، در جهت شفاي شخص جن زده و خارج ساختن روح پليد از جسم بيمار صورت مي پذيرد. معني تحت اللفظي گواتيباداست.همچنين به بيماري اطلاق مي شود كه گوات در جسم او حلول كرده باشد. رقص  يا تحركات يكنواخت جسماني در مراسم گواتي، شبيه به سماع خانقاهي دراويش مي باشد. مراسم گواتي استفاده از سازها متناسب با ميزان پيشرفت بيماري است.
ساز (بازي ساز):ساز به بيماري تعلق مي گيرد كه خفيف ترين درجه گواتي را دارا است. در ساز فقط يك نوازنده قيچكشركت دارد. در اين مراسم زن هاي شركت كننده با آواز نوازنده قيچك را همراهي مي كنند. گواتي با اداي كلمات به فارسي، بلوچي، عربي، سواحيلي (زبان رسمي تانزانيا و كنيا و مجمع الجزاير كومور و بسياري از كشورهاي ساحلي شمال و جنوب شرقي قاره آفريقا) و هندي سعي مي كند بيمار را به وجدآورد.
كُپار (بازي كُپار):هر گاه بيمار مرحله شديدتري از درجات گواتي را دارا باشد، براي او كُپار تجويز مي شود. در كپار علاوه بر قيچك، دهل نيز شركت دارد. پس از پايان بازي كپار قهوه، ذرت برشته و حلوا بين شركت كنندگان تقسيم مي شود.
ولاگ (بازي ولاگ):به اين بازي هونله نيز مي گويند. چنانچه در بازي نهايي بيمار بهبود نيابد، مرگ او حتمي است و بنابر استطاعت بيمار لازم است مرغ، گوسفند، شتر و گاو قرباني و از شركت كنندگان در مراسم پذيرايي شود.
متن آوازهاي گواتي در درجه اول مدح لعل شهباز (از بزرگان متصوفه، اهل مرند آذربايجان كه به ايالت سند مهاجرت نمود) و عبدالقادر گيلاني است. علاوه بر اين الله هو، رسول الله، الله من پيكرون نيز ذكر گرفته ميشود.
در موسيقي بلوچ آوازهايي مانند نازينك در مراسم عروسي، هالو و شپتاكي در مراسم زايمان و تبريك تولد كودك كاربرد دارند. آواز نعْت نيز كه حاوي مدح و ثناي حضرت محمد (ص)، آل او و بزرگان اسلام است مورد استفاده قرار مي گيرد-برخي نجواها موزون كه از فريادهاي ديرينه محبوس در گلوي بلوچ و نيز اقليم بري و خشك منطقه سرچشمه مي گيرد، از ساز قيچك، آهنگ محزون و دلنشيني تجلي فرافكنانه پيدا مي كند.
 از جمله، ساعت طلايي، پيش بندش ببند، هوا چه گرمه بيا بادنم بزن. اين آهنگ با ريتم دلنشين، به صورت دسته جمعي و به نحو سرور آفرين، همنوا با قيچك خوانده مي شود.
در میان دراویشنیز همین سبک گواتی رایج است.در موسیقی گواتی دراویش فردی به نام خلیفه حضور دارد که می تواند به کمک ابزارهایی چون خیزران و سوچکی و همراهی گروه نوازندگان و بادها را مهار کند و یا آنها را زیر بگیرد ، بدین نحو که مجلسی بر پا میشود  و بیمار را در آن مجلس حاضر می کنند. خلیفه با آداب خاصی که همراه با نوازش بیمار است کار خود را آغاز میکند. در ابتدا قصیده ای در مدح موسس طریقت  قادریه شیخ عبدالقادر گیلانیخوانده می شود و کم کم مجلس به تکاپو می افتد و اذکار شریفه یکی پس از دیگری خوانده می شود بیمار به تدریج شروع به لرزش کرده و با افزایش شور مجلس که ناشی از ادای ذکرها و نوای ساز هاست بیمار به تدریج به جوش می آید تا به مرز بی خودی می رسد. در این مرحله است که می توان باد را مهار کرد و در این صورت مجلس تمام می شود ، در غیر این صورت مجلس در شب های دیگر نیز تکرار می شود.متن آواز های گواتی ، ستایش ومدح لعل شهباز قلندر ، شیخ عبدالقادر گیلانی و گل محمد صالح زهی است..آواز ها و اذکار گواتی را حالت های کوتاهی تشکیل میدهند که پیوسته تکرار میشوند.به جز آوازها و اذکار ساز ها و مقام هایی نیز وجود دارند که بدون همراهی آواز در مراسم نواخته میشوند.  ساز مار و ساز سیمرغ از جمله آوازهای بیکلام مراسم گواتی اند.موسیقی گواتی دمالنام دارد و این نامی است که بر حرکت های شدید و یکنواخت جسمانی مردان در مراسم گواتی نهاده شده است. دمال کننده گاهی داستان نیز می گوید. انجام دمال با حضور و شرکت مردان امکان پذیر می شود و دمال کننده تحت تاثیر حرکت های یکنواخت جسمانی که تابع آواز ها و ذکر های گواتی و حالت ها و محرک های یکنواخت موسیقی است قرار می گیرد و به تدریج از مرز خود آگاهی می گذرد و به مرحله نا خود آگاهی می رسد. این مرحله را اصطلاحا پر شدن می نامند . در این مرحله ممکن است شخص به انجام برخی کارهای خارق العاده مبادرت ورزد.

زار:
مردم جزیره قشم تاریخى سرشار از جنگ و تهاجم اقوام گوناگون دارند. همچنین، خاطرى انباشته از اتفاقات طبیعى که خسارات بى‌شمار بر آنها وارد آورده است. باران کم، معیشت تنگ و متعاقب آن اجبار در پرداختن به کارهاى سنگین براى گذران زندگى، بى‌پناهى و هزار و یک عامل غم‌افزاى دیگر، زندگى اندوهناک براى ایشان مهیا کرده است که بازتاب آن در موسیقى جزیره به خوبى پیداست. آنچه که چرایى موسیقى در جزیره را رقم مى‌زند همین اندوه بسیار است. موسیقى تجلى کامل غم‌گریزى این مردم است. آنها همه‌ى شادى خود را در موسیقى‌شان جاى داده‌اند و همان جا نیز جست‌وجویش مى‌کنند. 
شاید فراموشى زودهنگام مرگ عزیزان نیز علاوه برنقش مناسب مذهب و دستورات دینى، نوعى غم‌گریزى در فرهنگ این مردم پدید آورده است. مرگ نزدیکان را سخت نمى‌گیرند و به سرعت از تلخى آن مى‌گذرند، پس موسیقى سوگ و عزادارى جایگاهى در این فرهنگ ندارد به عکس آن مردم کرد و لُر مرگ عزیران را بسیار برخود سخت مى‌گیرند و با موسیقى شکوهمندى شخص متوفى را به خاک مى‌سپارند.
بنابراین، موسیقى در جزیره قشم بیش از هر چیز میوه‌ى شادى طلبى، رفع نیاز و غم‌گریزى است.

 ـ سما (Samma) که باید نام اصلى آن سماع باشد همان دف یا دایره است که بیشتر در مولودى‌خوانى و مراسم زار (Zar) کاربرى دارد. در گروه‌هاى اجرایى، متناسب با تعداد اجراکنندگان و تعداد تماشاگران، تعداد سماع هم زیاد مى‌شود. به‌طور متوسط پنج سماع (= دایره = دف) در اجراهاى گروهى به کار مى‌برند.
در قشم این ساز براى همراهى با عود (= بربت = باربد) که در محل به آن گبوس هم مى‌گویند استفاده مى‌شود.
 موسیقى‌هاى درمان در قشم (زار ـ نوبان) :

در روستاى سلخ، در ساحل جنوبى قشم، گاه شب‌ها صداى نواختن طبل و آواز جمعى شنیده مى‌شود که خبر از مراسمى مى‌دهد که در منزل یکى از اهالى روستا در حال برگزارى است و در آن تعدادى از مردان و زنان روستا به دور هم جمع مى‌شوند و در ضرب‌کوب دهل‌ها دست مى‌زنند و همخوانى مى‌کنند. این مراسم، به خاطر شفا یافتن بیمارى است که گویا دچاراختلال روانى شده و به همین دلیل نیز از شیوه درمان زار براى درمان خود استفاده مى‌کند.
آیین مراسم زار شیوه‌اى سنتى براى مداواى اهل هوا است که با استفاده از نواى طبل و سازهاى خاص انجام مى‌پذیرد. اهل هوا کسانى هستند که گرفتار یکى ازبادهامى‌شوند. بومیان سواحل جنوب ایران بادها را قواى مرموز و جادویى مى‌دانند که همه جا هستند و بر نوع بشر مسلط‌اند و هیچ‌کس را قدرت مقابله با آنها نیست و آدمیزاد در مقابل آنها راهى جز قربانى دادن و تسلیم ندارد.
آنها معتقدند که بادها همچون آدمیان مهربان یا بى‌رحم، کور یا بینا، کافر یا مسلمان هستند. وقتى باد به سراغ کسى رفت و او را مرکب خود کرد، دیر یا زود مریض و هوایى‌اش مى‌کند. پس، براى رهایى از درد و رنج باد باید نزد بابا یا ماماى آن باد رفت. آنها براى پایین آوردن باد، مجالس و مراسم خاص ترتیب مى‌دهند که به آن ”عزیمه“ مى‌گویند و طى همین مراسم است که بابا یا ماما، باد را از تن بیمار بیرون مى‌کند. در مجلس ”عزیمه“ سفره‌اى انداخه مى‌شود که در آن چیزهایى است که باد دوست دارد و به وسیله همین‌هاست که باد صاف و بینا مى‌شود و شخص مبتلا در جرگه اهل هوا درمى‌آید.
تنها بابا یا ماماى زار ـ که همیشه سیاه‌پوست است ـ مى‌تواند مبتلایان را درمان کند. شخص مبتلا را مرکب یا فرس (faras) مى‌گویند و بابا و یا ماما کسى است که ابتدا خود او مرکب چندین زار و چندین باد مختلف بوده. وى بر اثر مرور زمان و ممارست و قدرتى که به دست آورده توانسته است بر باد مسلط و سوار شود.
براى هر زار، مجلس ویژه و قدیه و قربانى و مراسم و لوازم خاصى لازم است.
اهمیت بابا یا ماما در گرو تعداد خیزران‌هاى اوست. آنان مى‌توانند تا هفده خیزران داشته باشند. خیزران، عصایى است از چوب مخصوص که از چند بند تشکیل مى‌شود. مجالس زیر کردن یا پایین آوردن زار، بسته با اهمیت زار، ممکن است از چند ساعت تا چند شبانه روز طول بکشد. براى اغلب بیماران جسمى و روحى چنین مجالسى تشکیل مى‌دهند.
برگزارى مجالس و دعوت به بازى و ایفاى بازى و خواندن سرودها و آوازهاى جمعى، اغلب توسط دختران مبتلا به زار که دختران هوا نامیده مى‌شوند، انجام مى‌گیرد.
این مجالس ممکن است روزها و شب‌هاى متوالى طول بکشد. اگر بابا و ماما قادر به زیر کردن باد یا زار نشود، ناچار بیمار را نزد گپ‌تران (یعنى بابا و ماماى بزرگ و معروف ولایت دیگر) مى‌فرستند. اگر در آنجا نیز زیر کردن باد و آزاد کردن بیمار ممکن نشود، در چنین حالتى بیمار را به حال خود رها مى‌کنند و با او مثل یک جن‌زده ابدى رفتار مى‌کنند.
مثلاً باد نوبان ـ که بادى مسلمان به شمار مى‌رود ـ تابلوى کامل یک افسردگىاست که طى آن بیمار حال و حوصله کار کردن را از دست مى‌دهد. وى هنگام کار کردن از دیگران عقب مى‌افتد، میل به غذا را از دست مى‌دهد، خواب ندارد، اغلب در گوشه‌اى به عزلت مى‌نشیند و کم حرف مى‌زند و به اصطلاح اهل هوا ”جانش بد مى‌شود“.
ظهور این نوع پدیده‌هاى گروهى با توجه به اوضاع اجتماعى و اقتصادى تقریباً بسته و فرهنگ بدوى این مناطق تا حدود زیادى قابل فهم است. به عقیده گپ‌تران یا بزرگان اهل هوا، بادها ناراحتى‌هایى هستند که طبابت پزشکان آنها را درمان نمى‌کند و جز با روش مخصوصى که قرن‌هاست میان ساحل‌نشینان و سیاهان مرسوم است درمان نمى‌شود.
این بادها قبل از رسیدن به سواحل ایران. و شاید در همین سواحل، رنگ و شکل اسلامى گرفته‌اند و بعضى وردهاى جادویى افریقایى با شعرهایى در مدح پیغمبر اسلام مخلوط شده‌اند. به ویژه مطهرات و محرمات اهل هوا به محرمات و مطهرات اسلامى بسیار شباهت پیدا کرده است.
براى اهل هوا محرماتى هست، به ترتیب زیر:
۱ ـ هیچ یک از اهل هوا حق ندارد به مرده دست بزند؛ چه مرده انسان باشد و چه لاشه حیوان.
۲ ـ اهل هوا نباید دست به نجاست بزنند یا خود را به آن آلوده کنند.
۳ ـ جارو و لنگه کفش و قلم و قلیان نباید از بالاى سر مبتلاى باد، رد شود.
۴ ـ لباس کثیف نباید به تن اهل هوا باشد.
۵ ـ اگر کسى سیگارش را بخواهد با آتش قلیان فردى از اهل هوا روشن کند باید اول اجازه بگیرد وگرنه باد آن فرد، به آزار مرکبش مى‌پردازد.
۶ ـ کسى از اهل هوا نباید مست کند یا با نامحرم نزدیکى نماید.
تعریف بادها و طبیعت آنها کاملاً مشخص نیست و با عقاید مربوط به جن، پرى، غول، دیو و درهم آمیخته است.
بومیان معتقدند که این بادها به صورت ارواح خبیثه هستند اما گاهى هم برخى از بزرگان و مشایخ بعد از مرگ به صورت باد درمى‌آیند. مانند شیخ شائب و شیخ شریفو البته اگر از آنها بپرسید که این دو شیخ کجا زندگى مى‌کردند و مدفن آنها کجاست یا چه اندازه از آنان اطلاع دارید، هیچ‌یک پاسخ قانع‌کننده‌اى ندارند که بدهند. لیکن گفته مى‌شود شیخ شائب اهل عدن بوده است و شیخ شریف یک سیاه عابد بوده است که سیاهان آن دوران اعتقاد زیادى به او داشتند و مى‌گویند در گذشته در عدن، قطر و بند لنگه هم دیده شده است.
بادهاى عمده و مشهور عبارتند از:
۱ ـ باد زار، که همه کافرند جز عده‌اى معدود. این بادها را به‌طور کلى باد سرخ مى‌گویند.
۲ ـ نوبان، بادى است که شخص را علیل و بى‌حرکت و افسرده مى‌کند.
۳ ـ مشایخ، بادهایى هستند مسلمان و پاک، عده‌اى از اینها خطرناکند و عده‌اى دیگر بى‌خطر که در سواحل مسلمان‌نشین فراوانند.
۴ ـ باد جن، بادهاى زمینى یا زیرزمینى هستند. همه هم زنجیرى و آسیب‌رسان و خطرناک.
۵ ـ بادپرى، که دو نوع‌اند: پرى‌هاى کافر و پرى‌هاى اهل حساب. هردو، انسان را گرفتار مى‌کنند اما پرى‌هاى کافر خطرناک‌ترند.
۶ ـ باد دیب یا دیو، که بیش از چهل گز بلند دارد و در بیابان و جزایر پیدا مى‌شود. این باد اگر با انسان برخورد کند در همان لحظه بى‌جان و خشکش مى‌کند.
۷ ـ باد غول، که از دور همچون شتر مستى پیدا مى‌شود و هر کسى را که سر راهش باشد بى‌جان مى‌کند.
معتقدند که از میان این بادها، سه باد اول شیوع بیشترى دارند.

در خصوص لوازم کار اهل هوا مى‌توان این سازها را برشمرد:

دهل رحمانى:دهل بزرگ و دوسرى است که همیشه آن را از سه پایه‌اى مى‌آویزند و به آن از پایین تعدادى زنگوله مى‌بندند. نوازنده این ساز باید وضو داشته باشد.
دهل کسر:دهل کوچکى است که معمولاً وزن آهنگ را عوض مى‌کند و صداى نازک‌ترى نسبت به دهل گپ دارد و در کنار دهل گپ قرار مى‌گیرد.
دهل گپ:این دهل بزرگ‌ترین دهل دو سر است.
دهل دوسر: معمول‌ترین ساز ضربى است که در انواع مجالس از آن استفاده مى‌شود.
سینى:سینى نقره‌اى یا ورشویى که در هر بازى استفاده مى‌شود تا ظرف‌هایى را که عطر، اسپند، کندور، گشته، تخم‌مرغ محلى، ریحان و گلاب در آن است داخل آن بگذارند.
خیزران: خیزران را به‌طور معمول از مسقط مى‌آورند. چوب‌هاى خیزران در مراسم زار با ورق‌هاى نقره و زنجیر به شکل‌هاى مختلف تزیین مى‌شوند که به‌طور معمول بابازارها و مامازارها، هنگام خواندن اشعار و ارتباط روحى برقرار کردن با بیمار، به دست مى‌گیرند و گاه بیمار سرپا مى‌ایستد و به کمک خیزران مى‌رقصد.
جینگ: دایره‌اى کوچک ه دورتادور آن را زنگوله مى‌بندند.
چادر:هریک از بیماران زار علاوه بر لباس مخصوص یک چادر هم دارند که هرکس برحسب سلیقه خود آن را تهیه مى‌کند. چادر باید همیشه معطر و پاکیزه باشد. روزهاى دوشنبه و جمعه، که مراسم برگزار نمى‌شود، چادر را مى‌شویند و بخور مى‌دهند تا هنگام اجراى مراسم اگر بیمار از حال خارج شد چادرش را بر سرش پهن کنند و کندور جلوى دماغش دود دهند.
تمبیره: به آن تمبور هم مى‌گویند. سازى است زهى مخصوص باد نوبان. کاسه بزرگى دارد که روى آن پوست گاو کشیده شده است و شش رشته زه دارد و دو دسته بلند ـ به شکل هفت ـ مثلثى را ساخته است که چوب سوم روى دو سر دو دسته قرار دارد و مضراب آن نیز شاخ گاو است.
منجور:پارچه‌اى کلفت است که سم بز را به آن مى‌آویزند و هنگام اجراى مراسم آن را تکان مى‌دهند تا صدا تولید کند و گاه به کمر مى‌بندند و مبتلایان به بیمارى زار با آن مى‌رقصند.
ماهیت زار را از زبانى که دارد مى‌شناسند و مى‌فهمند از کدام خاک یا از کدام دریا آمده است. شیوع زار همه جا یکسان نیست. مرکز اصلى‌شان همان سواحل است. وقتى بابا یا ماما احتمال مى‌دهد که شخص گرفتار یکى از زارها شده است او را مدت هفت روز در حجاب و دور از چشم دیگران نگه مى‌دارد. ابتدا بدن شخص مبتلا را خوب مى‌شویند و سپس تا مدت هفت روز نمى‌گذارند زن و سگ و مرغ ببیند. نیز در این مدت چشم هیچ زن محرم یا نامحرم نباید به روى بیمار بیفتد. اگر بیمار زن باشد او را از جلوى چشم مردها دور مى‌کنند. براى این منظور، اغلب مریض را در یک کپر خالى در کنار و دور از چشم دیگران نگه مى‌دارند و تنها ماما یا بابا مواظبت وى را به عهده مى‌گیرند. طى شب‌هایى که شخص مبتلا در حجاب نگه داشته مى‌شود، بابا یا ماما معجون یا دواى مخصوص زار را به تن وى مى‌مالند.
 این دوا گره‌کو (Greku) نام دارد و از بیست و یک ماده درست شده است که مواد عمده‌اش اینها هستند:
۱ـ ریحان ۲ ـ زعفران ۳ ـ بوکسش Boxesh (که از هند مى‌آورند) ۴ ـ هل ۵ ـ جوز ۶ ـ زبان جوجه (گیاهى است که در کوه مى‌روید) ۷ ـ گشت Gesht (چوبى است که از بمبئى مى‌آورند ۸ ـ …
همه بیست و یک ماده را در گلاب خیس مى‌کنند و هر شب به بدن بیمار مى‌مالند و مقدارى را نیز به خودش مى‌دهند که بخورد.
صبح روز بعد از پایان دوره حجاب، بدن بیمار را خوب تمیز مى‌کنند و خاک هفت راه را با هفت برگ گیاه بى‌خار مخلوط مى‌کنند و همراه ”گره‌کو“به تنش مى‌مالند و پیش از آنکه مراسم رسمى زار انجام شود، جن واردکننده زار به بدن بیمار را بیرون مى‌کنند. براى بیرون کردن جن، شخص مبتلا را مى‌خوابانند، انگشتان شست پاهایش را با موى بز به هم مى‌بندند. مقدارى سیفه (روغن ماهى) زیر بینى بیمار مى‌کشند و چند رشته موى بز یا موى سگ را آتش مى‌زنند و جلوى بینى‌اش مى‌گیرند. پس از آن بابا، به وسیله خیزران، جن را تهدید مى‌کند که از بدن بیمار خارج شوند. بر اثر ضربه‌هایى که به تن بیمار مى‌زند، جن با جیغ و داد و فراوان، مرکبش را رها مى‌کند و مى‌گریزد. بعد از فرار جن، تنها باد زار در کله بیمار مى‌ماند که براى زیر کردن زار، سفره و بساط و بازى و آواز و نذر و نیاز و خون و قربانى لازم است. براى تشکیل مجلس بازى، روز قبل از برگزارى آن، زنى که خود از اهل هواست خیزران به دست راه مى‌افتد و تک‌تک درها را مى‌زند و اهل هوا را براى بازى دعوت مى‌کند. این زن را خیزرانى مى‌گویند. بیشتر دعوت‌شدگان، دختران هوا هستند. در تمامى مدت شبانه روز هیچ‌کس از مجلس بازى دور نمى‌شود و کسانى که خسته مى‌شوند روز را در همان‌جا مى‌خوابند و قبل از تاریک شدن هوا ساز و دهل مى‌زنند. ابتدا شخص مبتلا، شروع به لرزیدن مى‌کند و به تدریج لرزش بیشتر مى‌شود و از شانه‌ها به تمام بدن سرایت مى‌کند. بازى وقتى به اوج خود مى‌رسد که کله شخص مبتلا، کاملاً پایین بیاید و ضمن تکان‌هاى شدیدى که مى‌خورد از ظرف خونى که در برابر او قرار داده‌اند بخورد. در چنین مرحله‌اى، علاوه بر شخص مبتلا، زار در درون عده دیگرى نیز پدیدار مى‌شود و همه در حال سر جنباندن از خود بى‌خود مى‌شوند و عین نقش روى زمین مى‌افتند. وقتى شخص مبتلا به زار، نقش مى‌شود او را از عقب مى‌گیرند و روى زمین دراز مى‌کنند به‌طورى که سر بیمار به زمین نخورد. یک نفر پاهاى او را مى‌گیرد که در این حالت شخص مبتلا باید رو به قبله باشد.
سپس بابا به وى مى‌گوید با مشت محکم به سینه خود بکوبد. در همین هنگام است که زار، کالبد مرکبش را ترک مى‌کند. در این لحظه هیچ‌یک از حاضران نباید صحبت کند. همه باید ساکت باشند وگرنه احتمال دارد زار وارد تن صحبت‌کننده بشود. وقتى زار از بدن خارج شد بیمار را روى دو زانو طورى خمیده مى‌نشانند که نوک انگشتان پایش به زمین نخورد. خارج شدن یا نشدن زار از بدن شخص مبتلا را بابا یا ماماى زار تشخیص مى‌دهد.
زارهاى مشهور هفتاد و دو نوع یا شاید بیشتر هستند. بابازارها و مامازارها معتقدند که آنها شفا دهنده این زارها نیستند و تنها واسطه هستند و مراسم را هدایت مى‌کنند. بابادرویش و ماماحنیفه از بزرگان این مراسم در شهر قشم بوده و باباسالم و پسرش بابادرویش از بزرگان مراسم زار در روستاى سلخ بوده‌اند. فرزندان و نوادگان ایشان وسایل کار ایشان و سازها را به یادگار نگه داشته‌اند و مراسم زار را هرگاه لازم باشد در منزل خود اجرا مى‌کنند.
نوبان :
نوبان، به لحاظ شکل، به زار شبیه است با این تفاوت که اشعار خاص خود را دارد و در این مراسم ساز ”تنبیره“ نیز دهل‌ها و آواز را همراهى مى‌کند. بعضى از پیرمردان معتقدند که تنبیره باید شعر را اجرا کند، اما امروز کسى در نوازندگى تنبیره در جزیره مهارت نواختن شعر ندارد.
مراسم نوبان نیز معمولاً مجریان خاص خود را دارد و بابا و ماماى خاص نوبان باید این مراسم را اجرا کنند.

موسیقی درمانی رسمی در دیگر کشورها:

music-therapy-thunderbird-2.jpg
در انگلستان =موسيقی درمانی از سال 1982 از سوی سازمان بهداشت و درمان ملی انگلستان به عنوان تخصصی وابسته به رشته پزشكی تعيين شد و درسال 1999 به عنوان حرفه ای تثبيت شده در انگلستان به رسميت شناخته شد.
در امریکا =تکنیک موسیقی درمانی به صورت رسمی در قرن بیستم ، از زمان جنگ جهانی اول برای درمان مصدومین بکار گرفته شد . و بتدریج تکامل یافت. درسال 1944 اولین برنامۀ آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه ایالت میشیگان ودر ایالت کانزاس اجرا شد. در سال 1950 ،انجمن ملی موسیقی درمانی ((NAMT تاسیس شد. در سال 1971 ، انجمن آمریکایی موسیقی درمانی (AAMT) تاسیس شد . امروزه چند مرکز مهم دیگر از جمله مرکز موسیقی درمانی در سازمان خیریه ( نوردورف – رابینز ) وجود دارند که در سطوح بین المللی فعالیت می کنند.
در هند =موسیقی هندی که به ( رگاس –Ragas ) مشهور است، تاثیری عمیق بر روح ، روان ، ذهن و جسم دارد .هندیها معتقدند تعدادی از رکاها از قدرت شفابخشی معنوی برخوردارند.
در استرالیا = در سال 1949 توسط سازمان صلیب سرخ این کشور کنسرتی با هدف شفا ترتیب داده شد. و در همان سال انجمن موسیقی درمانی استرالیا ( AMTA) تاسیس شد . در افریقا ،
 در تانزانیا = موسیقی های کوبه ای (ضربه های طبل ) که در مراسم مخصص در جشنها ، عزاداریها و در درمانگری استفاده می شود ، سابقه ای دیرینه دارد . در هنگ کنگ = اولین سمینار موسیقی درمانی در سال 2003 برگزار شد .
در ایران =از سال 1377 گروهي متشكل از اساتيد و دانشجويان گروه پژوهشي موسيقي درماني تحت نظارت مركز پژوهشهاي علمي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي تهران فعاليتهاي نظام مندي را در اين زمينه آغاز نمودند كه ماحصل آن، برگزاري اولين و دومين سمينار موسيقي درماني در سطح ملي و تشكيل جلسات كنفرانس هفتگي، بانك اطلاعاتي، دوره هاي آموزش نظري و عملي (Work shop ) و انجام تحقيقات باليني بوده است.

موسیقی درمانی از دید قرآن:

گرچه در کتاب آسمانی قرآنمجید نامی از موسیقی برده نشده است اما به صراحت می توان گفت که درقرآن نوعی موسیقی مقدس و ملکوتی آمیخته است که قاریان کلام الله بر آن واقفند . قرآن از مهمترین رکن موسیقی که ریتم(وزن)می باشد به بهترین شکلی برخوردار است.ریتم قرآن متریک و بندرت غیرمتریک می شود بطوریکه ریتم کلام خواننده را چنان پیش می برد که نه تنها خسته و سردرگم نمی شود بلکه به آرامی و آسایش به زورق کلام نشسته و در دریای معرفت و حکمت پیش می رود.
دومین رکن موسیقی،ملودی (نغمه)می باشد.چنانچه در کلام،هر یک از مصوت های کوتاه و بلند را چند لحظه بی وقفه ادا کنیم در واقع نوعی صدا ایجاد کرده ایم که دارای ویژگی های صدای موسیقایی می باشد.این ویژگی ها عبارتند از فرکانس(تعداد نوسانات تار مرتعش در ثانیه)، دامنه(شدت و ضعف صدا)،امتداد (کشش هر صدا)و طنین(وسیله اجرای صدا)به عبارتی صداها از فرکانس 27/5 تا 4096موسیقایی می باشند و چنانچه وسیله ای بتواند یک یا چند فرکانس معین را اجرا کند ساز نامیده می شود.در واقع ساز وسیله ای است که می توان به وسیله آن صداهای موسیقایی را اجرا کرد و بدینسان موسیقی نواخت.
خداوند حکیم با خلق انسان اولین ساز طبیعی را نیز بوجود آورد.چهار بخشصدای انسانی که دو بخش باس و تنور مربوط به مردان و دو بخش سپرانو و آلتو مربوط به زنان می باشد قادر هستند صداهای موسیقایی را از فرکانس 68الی 1024اجرا کنند.انسان برای کشف بقیه صداهای موسیقایی سازهای دیگری ساخته است که علاوه بر وسعت صدا دهندگی مطلوب از طنین های زیبا و گوناگون نیز برخوردار هستند.چنانچه قرآن کریم را بصورت قرائت یا ترتیلبخوانیم،نوعی موسیقی مقدس و ملکوتی اجرا کرده ایم که ساز آن انسان است و اگر فردی که با زبان عربی آشنا نیست آن را بشنود،چون از درک معانی عاجز است پس جذب موسیقی کلام می شود و در صورت آشنایی با موسیقی و نوازندگی خواهد توانست آنچه را شنیده با سازی مثل کمانچه یا ویلون اجرا کند. موسیقی یک نعمت الهی است و و فرشته موسیقی هم بدستور پروردگار به انسان سجده کرده و در اختیار او می باشد.پس شایسته است این علم و هنر سودمند را بخوبی شناخت و بیاد آورد و از آن در جهت تعالی انسان استفاده کرد.براستی جایگاه واقعی موسیقی به پاکی یاد کردن خداوند و نیایش شاکرانه اوست.

شفا با صوت قرآن:

در سال 1839، دانشمندي به نام "هنریک ویلیام دوف"کشف کرد که امواج صوتی خاصی روی مغز تأثیر مثبت و یا منفی می گذارد. و هنگامی که گوش را در معرض امواج صوتی قرار داد، مشاهده کرد که سلول های مغزی به این امواج واکنش نشان می دهند.
سپس دریافتند که سلول های مغز در حالت لرزش، طول حیاتشان افزایش می یابد، و هر سلول با نظم خاص خودش می لرزد و سلول های اطرافش را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. بی شک هر یک از اتفاقاتی که برای انسان رخ می دهد بر سلول های مغزی نیز تأثیر می گذارد، و این در حالی است که هر اتفاق بدی، منجر به ایجاد اختلال در نظم نوسان سلول ها می شود.

پس تمام سلول های بدن ما پیوسته در حال ارتعاش هستند.و هر عضو در بدن ما با فرکانس مخصوص خودصدایی پخش می کنند که با یکدیگر ترکیب شده آهنگ ویژه کل بدن را به وجود می آورند. در بدن سالم این اصوات هم آهنگ هم ساز و هماهنگ و مزون است. 
 اگر حس شنوایی انسان حساسیت لازم را نداشت می توانیستیم این صدا ها را بشنویم: موسیقی کوه ها موسیقی دشت ها آواز آسمان آواز ستاره ها موسیقی دره ها موسیقی چمنزار ها و سمفونی صدای بدن انسان.
سلول مغزی در حالت لرزش دائمی، این سلول دارای برنامه ای بسیار پیچیده است که طبق آن با بلیون ها سلول اطراف خود هماهنگی شگفت انگیزی به وجود آورده است که خود این گواه بر قدرت و عظمت خالق تبارک و تعالی دارد. و هر مشکل روحی می تواند خللی بر اجرای این برنامه داشته باشد که در نتیجه ی این خلل، ایمنی سلول کاهش می یابد و زمینه ی هجوم بیماری ها به آن فراهم می گردد.
زیرا که عمل کرد سلول ها در رساندن اطلاعات به صورت لرزش و تولید رشته های عصبی است که با توجه به آن، قادر به صحبت، حرکت، ایستادن و برخورد با دیگران هستیم.
هنگامی که بعضی از رویداد های منفی و ترسناک و یا بعضی مشکلات در زندگی انسان رخ می دهد، باعث ایجاد نوعی ناهماهنگی در سلول های مغزی می شود. و این ناهماهنگی و به هم ریختگی بسیار خسته کننده و دشوار است، زیرا که مغز انسان کار اضافه بر سازمانی را انجام می دهد که هیچ فایده ای ندارد.
حتی سلول های مغزی جنیننیز قبل از تولد، شروع به لرزش می کند! او دارای مغزی متوازن و سلول هایی بشاش و هماهنگ در کار و نوسان با یکدیگرند! اما پس از به دنیا آمدن و خارج شدن از آن محیط، تمام اتفاقاتی که در این دنیا برایش می افتد بر مغز و حرکت لرزشی آن تأثیر می گذارد. در حالی که بعضی از سلول های مغزی تحمل امواج بلند را ندارد و سیستم لرزشی اش مختل می شود، این امر سبب بسیاری بیماری های روانی و همچنین جسمی می گردد.

همچنین دانشمندان کشف کرده اند که نوار DNAکه درون هر سلول وجود دارد نیز به صورت معینی نوسان و لرزش دارد و این نوار ضروری و مهم که اطلاعات وراثتی را حمل می کنند، تحت تأثیر هر اتفاق و یا مشکل و یا ویروس و بیماری قرار می گیرند. دانشمندان می گویند نوسان این نوار (DNA) هنگامی که بدن مورد هجوم بیماری ها و ویروس ها قرار می گیرد، کاهش می یابد. بازگرداندن این نوار به حالت اولیه ی خود توسط امواج صوتی خاصی امکان پذیر است. و دانشمندان تأکید می کنند که این امواج می توانند نوار DNA را به حالت فعال و نوسان اولیه ی خود باز گردانند. اما نباید فراموش کرد که امواجی منفی و مضری هم باعث آزار این نوار وراثتی میشود.
امروزه بسیاری از پزشکان به درمان بیماری های سختی مثل سرطان و بیماری های دیگری که علم پزشکی قادر به درمان آن نیست، با استفاده از لرزش های صوتی، می پردازند. هم چنین با استفاده از این امواج بیمار یهای مثل اختلال در گیجگاه و نگرانی و آشفتگی و مشکلات بی خوابی را نیز درمان کرده اند. هم چنین درمان و اصلاح عادات بد مثل کشیدن سیگار و اعتیاد و... با استفاده از این امواج ممکن است.

خداوند داخل هر یک از این سلول ها سیستم نوسانی برای انجام دادن کارمخصوصی، قرار داه است. از آن جا که سلول ها زبان کلامی را نمی فهمند، پس می توان با استفاده از زبان نوسانی و لرزش ها با آن ها ارتباط بر قرار کرد، همانطور که تلفن های همراه، امواج الکترومغناطیسی را گرفته و امواج دیگری را آزاد می کند. تصور کنیدکه میلیون ها سلول در بدن با هماهنگی و سیستم خاصی نوسان و لرزشی دارد که بشر از فهم و درک و تقلید آن عاجز است. و اگر فقط یکی از این سلول ها دچار اختلال شود، نظام کلی بدن را مختل می کند.

 تصویری از سلول های مغزی که مناطق آسیب دیده ی آن با رنگ فرمز مشخص شده است. این مناظق دارای فعالیت بسیار کم و نیروی کمی دارد که در شرف نابودی است، اما پس از قرار دادن این سلول ها در معرض امواج صوتی مشخصی، سلول شروع به لرزش و فعالیت کرد.
دانشمندان بر این باورند که تمام رفتار های ما نوسان های خاصی را به سلول هایمان منتقل می کنند، و بر این امر تأکید می کنند که اگر انسان به طور دايمی در معرض این امواج صوتی قرار بگیرد حرکت سلول های مغزش به کلی تغییر می کند. به عبارتی دیگر این تغییر در امواج نوسانی سلولی پدید می آید.
در این جا اشاره ای دارم به امواجی که باعث نوسان و لرزش سلول ها به صورت طبیعی، فعال و مثبت می شود و نیروی مثبت سلول ها را افزایش می دهد، و البته امواجی هم هستند که باعث آزار سلول ها و حتی باعث مرگ می شوند! امروزه امواج مثبت برای دانشمندان بحث برانگیز شده است که چگونه می توانند امواج صوتی که برای مغز مفید است را تشخیص دهند؟
با متمرکز شدن روی آیات قرآن دریافتم که این آیات دارای نظام عددی دقیقی است، اما زبان اعداد تنها زبانی نیست که قرآن دارد، بلکه این آیات شامل چیزی است که می توان آن را برنامه و یا اطلاعات نامگذاری کرد که این اطلاعات قادر به برقراری ارتباط با سلول ها است. در واقع قرآن دارای زبان سلول هاست.

 الله تعالی می فرماید: اگر به وسيله ی قرآن، کوه‌ها به حرکت در آيند يا زمين ها قطعه قطعه شوند، يا به وسيله ی آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ايمان نخواهند آورد!) ولي همه کارها در اختيار خداست! [سوره ی رعد:31]
اگر عمیقاً در این آیات بیندیشیم شاید این سؤال برایمان پیش بیاید که چگونه قرآن باعث حرکت کوه ها می شود؟ یا چگونه زمین را قطعه قطعه می کند؟ یا چگونه با مردگان سخن می گوید؟ در واقع واضح است که زبانی که مردگان را مخاطب قرار می دهد امر الله تعالی است و هیچ کسی فرمان بردار نیست مگر کسی که الله اراده کند.
اما در مورد کوه ها... امروزه ما می دانیم که صفحه های زمین به صورتي آهسته یعنی تقریبا سالانه چند سانتیمتر، در حال حرکت است که کوه ها نیز به همراه آن حرکت می کنند. این حرکت در نتیجه ی امواج حرارتی است که از قسمت گداخته ی زیر پوسته ی زمین، تولید می شوند. بنا بر این می توان بیان کرد که قرآن دارای خاصیتی است که می تواند با امواج حرارتی ارتباط برقرار کند و با تحریک آن سرعت فعالیت و حرکتش را افزایش دهد و یا قادر است که شکاف ها و زلزله هایی در زمین ایجاد کند که سبب از هم گسیختگی پوسته ی زمین و تکه تکه کردن آن شود. این همان نیروی خارق العاده ای است که خدا اجازه نداده است تا به آن دست یابیم، اما با توجه به مشاهدات می توانیم به این خاصیت قرآن و عظمت آن پی ببریم. حال سؤالی پیش می آید که آیا این کتاب که چنین نیروی خارق العاده ای دارد، قادر به شفای بیمار ضعیفی نیست؟
پس از بیان این سخنان یادآور می شوم که خداوند تعالی در قرآن می فرماید که قرآن درمان است، و این بدان معنی است که قرآن حاوی اطلاعاتی است که سلول های آسیب دیده را ترمیم کرده و بسیاری از بیماری هایی را که پزشکان از درمان آن عاجزند را درمان می کند.

ساده ترین راه درمان برای تمام بیماری ها

 تغییری کوچک و بسیار ساده در زندگی، نتایج بسیار بزرگ و شگفت انگیزی خواهد داشت به طوری که تمام زندگی  را تحت شعاع خود قرار خواهد داد. حال دستور العمل دست یابی به این تغییر به این صورت است که در حد توان در تمام ساعات روز به قرآن گوش دهید. صبح، ظهر، شب و حتی هنگام خواب و در تمام اوقات.
بی شک گوش دادن به قرآن  هزینه ای در بر نخواهد داشت و برای این کار کافیست یک کامپیوتر و یا یک ظبط صوت و یا حتی یک فلاش پلیر با گوشی اش داشته باشید. یا اینکه از طریق تلويزیون و یا رادیو نیز می توانی فقط به برنامه هایی که مربوط به قرآن است، گوش فرا دهید.
  برخی از موسیقی ها می‌توانند حالات ترس را در انسان القا كنند و این حالت ایجاد شده می‌تواند جسم انسان را دچار آسیب و یا عدم تعادل بكند .( مانند موسیقی هایی كه در فیلم‌‌های ترسناك از آنها استفاده می‌شود ) برخی از صداها مانند صدای مته ها می‌تواند دستگاه شنوایی انسان را دچار آسیب بكند .موسیقی های ناموزون و شعر هایی كه حس نفرت را در انسان ایجاد می‌كنند و یا صدا های ناموزون می‌توانند به جسم و روح انسان آسیب بزنند .
قرآن عبارت است از امواج صوتی که دارای فرکانس و طول موج مشخص است، و این امواج رشته های نوسانی تولید می کنند که بر سلول های مغزی تأثیر می گذارد و باعث برگرداندن توازن و هماهنگی آن ها می شود که این نیز سبب افزایش چشم گیر نیروی دفاعی آن در مقابل بیماری هایی هم چون سرطان می گردد، همان طور که می دانیم بیماری سرطان چیزی نیست به جز اختلال در عملکرد سلول ها، پس شنیدن قرآن باعث می شود برنامه و نظم سلول ها دوباره بازگردد. درست مثل عملکرد ما به هنگام ویروسی شدن رایانه یمان که اول فرمتش می کنیم و بعد برنامه ی جدیدی را جایگزین آن می کنیم و باعث سریع تر و بهتر شدن عملکرد رایانه می شویم، این کاری است که بشر می تواند به آسانی انجام دهد، پس دیگر در مورد برنامه ای که کلام الله داراست چه می توان گفت؟

قطعا گوش سپردن به قرآن به صورت مداوم دارای فواید زیر می باشد:
_ افزایش قدرت دفاعی بدن.
_ افزایش خلاقیت.
_ افزایش حافظه .
_ درمان بیماری های مزمن و سخت.
_ ایجاد تغییری ملموس در رفتار و هم چنین افزایش قدرت تعامل با دیگران و جلب اعتماد آن ها.
_ آرامش روان و درمان استرس های عصبی.
_ درمان واکنش های سریع و عصبانیت زود هنگام .
_ افزایش قدرت تصمیم گیری درست.
_ تمام مسايلی که باعث ترس و نگرانی تو می شوند را فراموش خواهی کرد.
_ پیشرفت شخصیت انسان و دستیابی به شخصیتی قوی تر.
_ افزایش فن بیان و سرعت کلام.
_ درمان بسیاری از بیماری های عادی مثل لکنت زبان، زکام و سردرد.
_ پیش گیری از بیماری های خطرناکی مثل سرطان.
_ ترک عادات بد مثل پرخوری و یا استعمال دخانیات.

 (يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ* قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ) [يونس: 57-58].
اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است؛ و درماني براي آنچه در سينه‌هاست؛ (درماني براي دلهاي شما) و هدايت و رحمتي است براي مؤمنان!
بگو: «به فضل و رحمت خدا بايد خوشحال شوند؛ که اين، از تمام آنچه گردآوري کرده‌اند، بهتر است!»

شفا با موسیقی در فیلم:

فیلم «دف»به کارگردانی بهمن قبادی در سال ۱۳۸۳ساخته شده است،فیلم دف نگاهی به مراحل ساخت یکی از قدیمی ترین آلات سنتی موسیقی ایرانی دارد.قصه این فیلم در یک روستای کرد نشین ایران می گذرد. «فائق» نوازنده دوره گردی است که به کمک خانواده اش دف می سازد و دف می نوازد ،اوخانواده پر جمعیتی را سرپرستی می کند، که همه فرزندانش نابینا هستند ،فرزندان نابینا نقش مهمی در این فیلم ایفا می کنند و داستان فیلم بر روی این بچه ها و پدر تمرکز بیشتری دارد . فیلم نگاهی هم دارد به روایت"اثر شفابخشی صدای دف"در سنت های کردستان.
 

اگزما،تبخال

$
0
0
گاهي علت پيدايش آن عصبياست كه بايد آن را كشف كرد . گاهي اگزما يا تبخال از آلرژي مواد تنطور و مواد آرايشي و پارچه هاي مصنوعي و غير آن پيدا ميشود.

بيماريهاي پوستي در زمان حاضر روز به روز زيادتر مي شود و تشخيص علت آن هم مشكلتر مي گردد.

تا آنجا كه ممكن است بايد از مصرف مواد شيميايي در غذا و مواد آرايشي مصنوعي و همچنين مواد شستشو كه از نفت به دست مي آيد تا خد امكان دوري كرد تا گرفتار عكس العملهاي پوستي كه بسيار عجيب و در عين حال نامطبوع و زشت است نشويم.

كساني كه اگزما دارند اغلب از خانواده ي رماتيسمهستند يا چاق و يا به آسم مبتلا هستند. و اگر يكي از آنها نباشند كساني هستند كه عصبانيهستند و يا مسموميت مزمندارند . اين اشخاص بايد اعصاب خود را با حركات ورزشي استداحت دهند و با يك رژيم غذايي سالم سموم بدن خود را تخليه كنند . اگر به كساني كه اگزما دارند توصيه مي شودكه بر گردش و تعطيلات بروند و توصيه نميشود كه تعطيلات خود را كنار دريا بگذرانند به اين علت است كه اگزما آب دوست ندارد و وقتي آب به آن رسيد زيادتر مي شود و جاهاي بيشتري را فرا مي گيرد. حتي حمام و دوش هم براي اگزما ممنوع است . اگر اگزما فقط در ناحيه ي دستها جمع شده است توصيه مي شود كه براي كارهايي كه دست را كثيف مي كند دستكش لاستيكي دست كنند تا مجبور نشوند دستان خود را بشويند.

صورت غذاي كساني كه اگزما دارند بايد  سير و هويج و كاهو و پيازو گياه خبر آور داشته باشد بين ميوه ها هميشه انگور را بايد انتخاب كرد.

معالجه با آب ليموي ترشكه هر روز بايد چند بار آب ليموي ترش را با آب مخلوط كرد و خورد. يكي از معالحه هاي كامل و موثر اگزما است از دمكرده ي گياهان شفا بخش بهترين گياه برای اگزما برگ يا ريشه كاسنياست كه بايد پنج گرم برگ و يا ريشه كاسني را در يك فنجان آب جوش دم كنيد و بنوشيد. بنفشه ي وحشيكه دمكرده آن را به بچه هايي كه دچار جوش و بثورات شيري شده اند تجويز مي شود نيز خيلي مفيد است.

پنج گرم ريشه بنفشه ي وحشي را در يك فنجان آب سرد بريزيد و روي آبش بگذاريد تا پنج دقيقه بجوشد و آنرا بنوشيد . اين جوشانده براي بچه هايي كه دچار جوشهاي شيري شده اند و همچنين كساني كه زخم اگزما دارند مفيد است.

برگ بابا آدم كه به فرانسه باردان و علف كچلي مي گويند به عنوان محلول شستشو براي اگزما مفيد است و بايد ده گرم برگ يا ريشه ي باردان را در يك ليتر آب نيم ساعت بجوشانيد و با اين جوشانده زخم اگزما را بشوييد. گياه ديگري كه براي شستشوي زخم اگزما مفيد است سرخ وليك است كه بايد ده گرم گلهاي سرخ وليك را در يك ليتر آب سرد بريزيد و ظرف محتوي آنرا روي آتش بگذاريد تا به جوش آيد و نيم ساعت بجوشد و بعد آن را از روي آتش برداريد و با آن اگزما را بشوييد.

مرض جلدي پسورياسيس  اغلب در ناحيه ي آرنج و زانوها و دستها پيدا مي شود و به صورت جوشهاي كوچكي ظاهر مي گردد كه بزرگتر از سر سنجاق نيست . گاهي علت پيدایش اين جوشهاي جلدي در اثر تماس و مالش با پارچه هاي زبر و گاهي در اثر دواهاي پاك كننده كه از نفت ساخته شده پيدا مي شود . در اين مورد پزشك مي تواند كمك كند ولي بهتر است علت واقعي پيدايش آن كشف كردد. به هر صورت بايد از يك رژيم سالم و سبك پيروي كرد تا بدن سموم خود را دفع كند . اين رژيم بايد شامل مصرف سبزيها و ميوه هايي باشد كه براي بيماران كبدي توصيه شده مثل آرتيشو و هويج و كاهو و تره فرنگي و چغندر.

دمكرده ي گل گاوزبان و غازياغي و مريم گليبه مقدار پنج گرم در يك فنجان آب مفيد و موثر است. همين دمكرده ها را به صورت خارجي هم مي توانيد استعمال كنيد و به شكل كمپرس روي قسمتهايي كه جوشهاي ريز دارد بگذاريد. مخصوصا  دمكرده اي از پنج گرم بابونه و پنج گرم مرم گلي و پنج گرم علف هفت بندرا در يك ليتر آب جوش دم كنيد و هر روز چهار فنجان از آن بنوشيد. بد بختي وقتي قوز بالاي قوز مي شود كه اشخاص به ييلاق مي روند تا سموم بدن خود را تخليه كنند ولي در آنجا امراض پوستي مي گيرند .

بيماري پوستي چمني مخصوصا به علت وجود چند گياه بروز مي كند گياهي كه علت اين امراض مي شود به نام پامچالاست.

بهتر است كساني كه اگزما دارند از چيدن اين گياهان و يا دست زدن به آن خودداري كنند . يك بهداشت كامل بدني براي جلوگيري از امراض جلدي كافي است. من گياهان ضد عفوني كننده معطر را مي شناسم كه به شما معرفي مي كنم . اين گياهان ضد عفوني كننده ي معطر عبارتند از آويشن و اكليل كوهي و مريم گليكه در سركه چهار دزد و آب ملكه ي مجارستان وارد مي شود و من در آينده تفصيل آن را براي شما شرح خواهم داد.

آويشن و اكليل كوهي و مريم گليرا اگر در آب وان حمام بريزيد و يا دم كرده ي آنرا به بدن خود بماليد موجب سلامتي پوست شما خواهد شد. خودتان مي توانيد محلول شستشوي مطبوعي درست كنيد به اين ترتيب كه پنج گرم گل سرخ وليك را با ده گرم گل گندم و ده گرم بابونه و ده گرم ده گرم گل استوخدوس و ده گرم ريشه پنيرك و يك مشت گلبرگهاي گل سرخ را در دو ليتر آب جوشيده خيس كرده تا بيست و چهار ساعت بماند و بعد آن را به عنوان محلول شستشومصرف كنيد.

در زمانهاي قديم زنان زيباي آن عهد توجه كاملي به نظافت خود داشتند و در آب حمام خود چيزهايي را كه فكر مي كردند پوست را لطيف و معطر مي سازد وارد مي كردند . پوپه معشوقه و زن نرون امپراطور روم حمامي مي گرفت كه آب آن از شير ماده الاغبود . كلئوپاترا ملكه ي زيباي مصر در آب حمام خود شيرو عسل و روغن بادام شيرين مي ريخت تا پوست وتن او را لطيف كند. مادربزرگهاي ما كيسه اي پر از سبوس گندم يا برنج مي كردند و آنرا با آب خيس مي كردند و سركه ي مخصوص را روي آن مي ريختند و بدن خود را با آن شستشو مي دادند . سبوس داراي ا نواع ويتامين بود كه هم آهك آب را حل مي كرد و هم وقتي اين كيسه به بدن ماليده مي شد جريان خون را سرعت مي بخشيد . سركه ي  مخصوص  را خانمها در قديم از خيساندن گل سرخ و در سركه ي سفيدبه دست مي آوردند و معروفيت زيادي داشت معمولا صد گرم گلبرگ گل سرخ را پانزده روز در يك ليتر سركه ي سفيد خيس مي كردند و مصرف مي نمودند. گاهي به جاي گل سدخ و گل لاوند و بهار نارنج و بادرجوبه و نعنا در سركه ي نامبرده مي خيساندند.

براي پوستهاي خشك روغن بادام شيرينمصرف مي شده است مخصوصا كفل متورم بچه هاي كوچك را با روغن بادام شيرين چرب مي كردند تا نرم شود و دچار سوختگي و خارش نشود.

دراين مورد روغن زيتون را هم مصرف مي كردند و آن را مثل بهترين كرمهاي برنز كننده مي دانستند . بهترين روغنهاي مايع براي جلوگيري از سوختگي به تركيب زير است:

1. روغن زيتون     يك چهارم ليتر

2. تنطور يد            دو قطره

3. آب ليموي ترش   دو قطره

تمام اين موارد را با هم مخلوط كنيد و در يك شيشه بريزيد و موقع مصرف تكان دهيد و بعد به بدن خود بماليد و در آفتاب بخوابيد تا تن شما برنزهشود. روغن زيتون غذاست و سرشار از ويتامينهاست و اشعه ي خورشيد را به خود جذب كرده وپوست را گندم گون مي كند يد و آب ليمو هم خاصيت ضد عفوني دارند و پوست را از اين جهت محافظت مي كنند . اين طريقه خيلي ساده براي برنزه كردن علاوه بر اينكه رنگ قشنگي به پوست مي دهد پوست تن را نرم و لطيف مي كند . در كشورهاي گرم و استوايي روغن نارگيل و روغن خرما را هم به اين منظور مصرف مي كنند.

در مورد سوختگي از نور آفتاب و يا هر نوع  سوختگي من توصيه ميكنم كه كمپرس جوشانده  هسته ي بهرا روي جاي سوختگي بگذاريد . براي تهيه كمپرس هسته ي به يك قاشق سوپخوري بهدانه را در يك ليوان خيس كنيد و سپس آن را روي آتش بگذاريد تا حداقل پانزده دقيقه بجوشد.

دمكرده پنج گرم بابونه با پنج گرم استوخدوس در يك ليتر آب جوش براي درمان سوختگيمفيد است كه بايد هر روز چهار فنجان از اين دمكرده را بنوشيد . فراموش نكنيد كه ضماد جعفري براي درمان ورمهاي پوستي و نيش حشرات موثر است . وقتيپاها ورمدارد يك مشت استوخدوس را در وان حمام بريزيد و روي آن آب داغ وارد كنيد و كمي نمك هم به آن اضافه نماييد و وقتي آب نيمگرم شد پاها رادر آن بگذاريد و آهسته آهسته مالش دهيد.

يك خانم هنرپيشه معروف كه سن زيادي دارد ازمن پرسيد كه چگونه مي توان گوشتهاي شل بدن را مخصوصا در ناحيه كفلها سفت و محكم كرد؟ من به او گفتم كه پنج گرماستوخدوسو پنج گرم گزنه و دو گرم و نيم ماميرانرا كه تازه چيده اند در يك ليتر آب به مدت 12 ساعت بخيسانند و آنرابه عنوان محلول شستشو به جاهايي از بدن كه شل شده و افتاده است بمالند تا محكم شود .

دستان, گلهاي بدن ما هستند  به همين جهت است كه همه و مخصوصا خانمها بايد توجه مخصوصي به دستهاي خود داشته باشند . اگر كارهاي زياد خانه داري و شستشوي لباس, پوست دستهاي شما را زبر و زمخت كرده است شما مي توانيد دستهاي خود را با حمام يك فنجان روغن زيتون گرم كه چند قطره آب ليمو در آن چكانده باشند نرم و باطراوت كنيد . حمام دستها با روغن زيتون گرم علاوه بر طراوتي كه به دستان مي دهد براي ناخنهاي شكننده نيز عالي است و آن را محكم مي كند.

چند قطره آب ليموي ترش را كه در روغن زيتون مي ريزند براي حمام دستها موثر است و بايد بگويم كه ليموي ترش دوست دستان شماست كه آنرا سفيد و سالم مي سازد. هيچوقت پوست ليموي برش را كه آب آنرا گرفته ايد دور نيندازيد و آنرا به دستان و حتي صورت خود بماليد . براي اينكه بوي آشپزخانه ويا سير ويا پيازاز دستان شما برود مي توانيد سركه به آن بماليد و يا دستان خود را در تفاله ي قهوه فرو كنيد تا بوي سير را به خود نگيرد و يا آب جعفري تازه به آن بماليد تا بوي پياز را از دستان شما زائل كند . براي اينكه سينه ي محكم و برجسته داشته باشيد بايد هميشه آنرا با آب سرد شستشو دهيد علاوه بر شستشو با آب سرد من توصيه مي كنم سينه هاي خود را با روغن بادام شيرين بماليد تا حالت ارتجاعي آنرا حفظ كند و با محلول قبض كننده جوشانده ي سوسنبر يا كهليك اوتي شستشو دهيد.

يك مشت سوسنبر يا كهليك اوتي را در يك ليتر آب بجوشانيد و يك شب بگذاريد بماند بعد آنرا صاف نموده و به عنوان محلول شستشو براي سينه بكار بريد.

در هر زماني زيبايي بدن مورد توجه زنان بوده است ولي امروز مردان هم به فكر افتاده اند كه به زيبايي بدن خود توجه كنند تا گذشت ايام آنرا مورد حمله خشونت آميز خود قرار ندهد. نسخه هاي ساده اي كه براي حفظ زيبايي بدن توصيه مي كنم براي همه ي مردان هم ارزش دارد و قابل اجرا است.


طبع ستارگان

$
0
0
 (آنچه که در ذات ایشان است بی آنکه چیز دیگر با ایشان بیامیزد. زیرا که ستارگان مر برج ها را همچنانند چون روان ها مر کالبدها را)

 اشاره  به پیوستگی نفس با بدن است که از آن وحدت شخصیه حاصل می شود. مسلم است که حکم یکی از دو متحد به دیگری نیز سرایت می کند.بدین جهت از عوارض نفسانی مانند فزع و بیم وخشم و شرم و... در بدن به تبع نفس حالت ها وجود می گیرد. و همچنین از عوارض جسمانی چون حرارت وبرودت و غلبه اخلاط و... درنفس به متابعت بدن احوالی حادث می شود. لذا منجمان ستارگان را به روان ها و بروج را به کالبدها مانند کرده وگفته اند که کوکب و برج مانند روح و تن هر کدام در ذات خویش حالتی دارند.

طبع های ستارگان چگونه اند؟

زحل: سرد و خشک به افراط. نحس بزرگ.

مشتری: گرم و تر به اعتدال. سعد بزرگ. مشتری برابر زحل است بر گشادن بندهای او و گره او از منحست.

مریخ: گرم و خشک به افراط. نحس کوچک.

آفتاب: گرم وخشک به به غایت. . گرمی بیشتر. هم سعد و هم نحس.

زهره: سرد و تر به اعتدال. تری بیشتر.سعد کوچک. زهره برابر مریخ است بر گشادن بندهای او و گره او از منحست.

عطارد: سرد و خشک به به غایت. خشکی بیشتر.با سعد، سعد است و با نحس، نحس.

قمر:سرد نه به غایت و تر.گاه تری غالب است و گاه نه. چرا که حال قمر در یک ماه متغیر است. در هفته اول ماه بر طبع بهار است گرم وتر. در هفته دوم برطبع تابستان گرم و خشک. در هفته سوم بر طبع پائیز سردو خشک و در هفته چارم بر طبع زمستان سرد وتر. . قمر به ذات خویش سعد است اما نهادش متغیر است.

سعد:بدان که فعل سعود داد است و صلاح و سلامت و پاکیزگی و نیک خوئی وشادی و راحت و خوبی و فضل ها. اگر قوی باشند با یکدیگر دوستی دارند و اگر ضعیف باشند یکدیگر را یاری دهند.

نحس:فعل نحوس زیان است و ستم و فساد و پلیدی و حریصی و درشتی و اندوه و کافر نعمتی و بی شرمی و زشتی و گمان و همه بدیها. اگر قوی باشند با یکدیگر همی چخند(درگیر باشند) و اگر ضعیف باشند یکدیگر را یله(رها) کنندو در به بددلی مشغول شوند.

از دید هندوان، زحل و مریخ و آفتاب و راس نحس اند همیشه و مشتری و زهره سعدند همیشه. عطارد با سعد، سعد است و با نحس، نحس. وقمرچون نور او همی افزاید سعد است و چون همی کاهد نحس.

نر و ماده ازایشان کدام است؟

سه کوکب علوی( زحل، مشتری، مریخ) و آفتاب نر هستند. زهره و قمر ماده اند. و عطارد نر با نران و ماده با مادگان.

روزی وشبی ازایشان کدام است؟

 زحل، مشتری و آفتاب روزی  هستند. و قوت ایشان در روز است.

مریخ، زهره و قمر شبی اند. و عطارد. هم روزی است و هم شبی.

هر کوکبی مانند خویش را یاری دهد واز او یاری خواهد، روزی از روزی و شبی از شبی.

شمس خداوند نوبت روز است و قمر خداوند نوبت شب

سللوليت

$
0
0
 هميشه اين بانوان از سللوليتكه در هر جاي بدن جمع مي شود و منظره ي زشتي به آن مي دهد دچار عقده هاي روحي بوده اند. در خالي كه مردان بيشتر از بر آمدگي شكم و سنگين شدن وزن خود رنج مي برند زنان از سللوليت رنج ميبرند زيرا سللوليت در زنان بيشتر از چاقي آنها را مورد حمله قرار مي دهد و اغلب اين سللوليت با پيدا شدن قلمبه هايي در اعضا بدن آنها از چربي زيادي نيست بلكه اغلب آنها در اثر جمع شدن آب در زير پوستاست.

علل پيدايش سللوليت را اگر بخواهيم بررسي كنيم خيلي مشكل است گاهي در اثر يك شوك روحيو مصيبت و غم عشق و يا شكست شغلي و يا به طور ساده خستگي دائمي عصبي سللوليت در بدن پيدا مي شود و در حقيقت خون فاسدتبديل به سم شده و به صورت سللوليت ظاهر مي شود گاهي مسموميت خون در اثر ورزش نكردن و تنفس نكردن هواي اكسيژن دار و غذاي ناسالم بوجود مي آيد كه اين غذا اغلب از محصولات مصنوعي است كه بدن از جذب و هضم آن سرباز مي زند.

سللوليت در اثر هر علتي به وجود آمده باشد براي رفع آن بايد اعتدال اعمال بدن را فراهم كرد و براي رسيدن به اين مقصود بايد خوب خوابيد و به اندازه ي كافي ورزش كرد و هنر استراحترا آموخت .

استفاده از تعطيلات بهترين موقعي است كه از عادات مضر زندگي چشم پوشيد و يك دوره معالجه ضد مسموميت را شروع كرد و ادامه داد و مسلم است كه بايد از يك رژيم غذايي پيروي كرد.

وقتي بدن انباشته از سموم شده است بايد قبل از هر چيز آنرا تخليه كرد. تمام سبزيها و ميوه هايي كه خاصيت ادارار آور دارند مصرف آن توصيه مي شود. و در اين موقع بهترين فرصت پيش مي آيد تا با پياز و كرفس و خيار و كلم و تره فرنگي و رازيانه جعفري و توت فرنگيرژيم گرفته شود و جوشانده ي دم گيلاس و آلبالو و پوست سيب درختي گل گاوزبان و اسپيره را بنوشند.

من مخصوصا دمكرده اي از تركيب علف هفت بند و خبر آور و كاكل ذرتتوصيه مي كنم كه تمام اين مواد را در يك ليتر آب جوش دم كنيد و دم كرده ي آنرا هر روز چهار فنجان مصرف كنيد. بعد از گياهاني كه زياد ادرار آور است تمام سبزيهاي سبز و ميوه هاي تازه به شرطي كه سالم باشند يعني از زميني كه با كود طبيعي به وجود آمده است مفيد هستند زيرا علت جمع شدن آب در اعضا بدن و يا به اصطلاح سللوليت در اثر مصرف مواد شيميايي پيدا مي شود. به همين علت است كه بايد از مصرف غذاهاي كنسرو شده چشم بپوشيد و به جاي آن خوراكيهاي تازه را مصرف كنيد. در موضوع گوشت كه سرشار از پروتئين است گوشت گوسفند بي چربی كه كباب شود و زياد ادويه نداشته باشد مگر ادويه اي كه از گياهان معطر باشد.

گوشتهاي سفيد و گوساله كمتر مقوي هستند و اغلب سرشار از مواد شيميايي آنتي بيوتيك و هورمون هستند . مصرف گوشت پرندگان بشرطي مجاز است كه به طور طبيعي با دانه بزرگ شده باشند و تخم مرغ هم بايد از مرغهايي باشد كه به طور طبيعي گردش و تغذيه مي كنند. براي درمان سللوليت بايد مصرف غذاهايي را كه سرشار از مواد چربي و قندي و نشاسته اي است محدود كرد . وبه هر صورت به شرطي كه از بهترين نوع آن باشد و به مقدار خيلي كم مصرف كرد. روغنهاي پخته را نبايد مصرف كنيد ولي هر روز مقداري روغن زيتون را بايد با سالاد مصرف نماييد.

قند و شكر سفيد و تصفيه شده مربا و شيريني هاي تر و خشك را نبايد مصرف كرد ولي عسل و ميوه هاي نيمه شيرين مثل سيب درختي وپرتقال آمريكايي همان گريپ فروت را مصرف كنيد.

نان سفيد و نان شيريني و انواع ماكاروني و خميرهاي پختهرا بايد از غذا حذف كرد تنها كمي نان كامل كه از آرد كامل تهيه شده باشد تجويز مي گردد به جاي ترشي سركه بايد از آبليموي تازه مصرف كرد.

به جاي نمك و ادويه بايد گياهان معطر را در اغذيه به عنوان چاشني به كار برد به جاي قهوه بايد جوشانده گياهان شفا بخش و كاسني و به جاي شراب و آبجو و هرنوشیدنی الكلی،آب خالص يا طبيعي يا آبهاي معدني را نوشيد.

به اين معالجات داخلي بايد معالجات خارجي را اضافه كرد و محلهايي را كه سللوليت در آن جمع شده و گره خورده است مورد توجه قرار داد. ماساژ و مالشدر اين مورد يكي از معالجات خارجي و محلي است و من ماساژهاي دستي را به ماساژهاي ماشيني ترجيح مي دهم زيرا ماساژهاي دستي نرم و لطيف است و سللولهاي مريض را يك باره فشار نمي آورند و بر عكس با حرارت طبيعي انسان آنرا گرم مي كنند.

 تماس دست نرم انساني حرارت بخش است و به هيچ وجه قابل مقايسه با تماس ماشيني نيست و هيچ ماشيني هم نمي تواند جاي آنرا بگيرد. در مورد معالجه ي سللوليت با گياهان شفا بخش من در جستجوي گياهاني بودم كه وقتي با بدن انسان تماس پيدا كرد لطيف و گرم كننده باشد و پوست ناموزون را به حالت اعتدال و طبيعي خود برگرداند البته بعضي الكهاي دريايي را به عنوان درمان كننده ي قوي سللوليت شناخته اند. چنانكه مي دانيد در باغ آلك دريايي نمي رويد و بر عكس لبلاب را كه  با آن آشنايي دارم بكار مي برم.

 من با لبلاب كرم مخصوص ضد سللوليت و ضماد و كمپرس تهيه كرده ام و آنرا مستقيما روي جايي كه سللوليت داشته است گذاشته ام . لبلال يا عشقه يا پيچك را ريزريز كرده و روي پوست ماليده ام و يا به صورت ضماد جذب كننده روي گره هاي سللوليت گذاشته ام . شما هم مي توانيد يك مشت بزرگ از برگهاي لبلاب را بيست وچهار ساعت در آب سرد خيس كنيد و بعد با اين آب جاهاي مختلف بدن را كه دچار سللوليت شده است بشوييد و ماساژ دهيد.

من با گياهان مخصوص معالجه سللوليت حمام دست و پاها را تجويز مي كنم. اين گياهان عبارتند از:

ماميران علف هفت بند گياه دم اسبي آلاله تلخ و لبلاباست. حمام دست و پا از جوشانده ي گياهان با جذب مواد موثر آن بوسيله پوست صورت مي گيرد.

اگر خانمها چيزي جز گلاب براي صورتشان هويج براي معده شان و لبلاب براي بدنشان مصرف نمي كردند شايد زيبايي حقيقي را بهتر مي شناختند.

ریشه شناسی لغات اسپانیایی

$
0
0
اینها فهرستی از واژگان طب سنتی  اسپانیاییاست که از زبانهای ایرانی فارسیو اوستاییریشه می‌گیرند.این هم مدرک و دلیل دیگری برای اثبات نفوذ فرهنگ شرق در غرب.شاید بتوان آثار ظاهری اسلام را از آندلس پاک کرد.لیکن آیا میشود اثرات فرهنگی آنرا انکار کرد؟؟؟

acecheو یا acicheو یا acijeو یا azacheبه معنی فروس سولفاتیا مس(II) سولفاتَ، برگرفته از عربی «الزاج»، برگرفته از واژه فارسی «زاک». 

acederaque: به معنی آزاد درختیا همان سنجد تلخ و زهر زمین و زیتون تلخ است، برگرفته از فرانسه azédarac که خود برگرفته از واژه فارسی «آزاد درخت» است.


alfócigoو یا alfóncigoو یا alfóstigaو یا alfóstigoبه معنی پسته، برگرفته از عربی «الفستق»، معرب واژه فارسی میانه «پستک». 

algarroba: به معنی گیاه خرنوبیا غلاف لوبیا. برگرفته از واژه فارسی خرنوب.

alhameاشاره به نوعی پارچهٔ کتانی یا ابریشمی، و یا به نوعی پیرهن و تونیک. برگرفته از عربی «الخام» به معنی «پارچه خام» یا «ابریشم خام»، برگرفته از واژه «خام» فارسی. 


almártagaو یا almártegaبه معنی مرداسنگ، برگرفته از عربی «المرتک» یا «المرتق»، برگرفته از واژه فارسی «مرده‌سنگ». <<

almíbar: به معنی شربت. برگرفته از واژه‌های فارسی می+بِه که از راه عربی به اسپانیایی رفته‌است.

almoradujو یا almoraduxو یا almorabú، به معنی پونه کوهییا مرزنگوش، برگرفته از عربی «المردکوش»، برگرفته از وازه فارسی «مرده‌گوش».

alubia: به معنی لوبیا، برگرفته از عربی‌شدهٔ واژه فارسی لوبیا.

añilو یا añirو یا amir، به معنی گیاه نیل (Indigofera tinctoria) و رنگ نیلی، بر گرفته از عربی «النیل»، برگرفته از واژه فارسی «نیل»، خود برگرفته از سانسکلیت «نیلـَه». 

arjoránبه معنی «درخت ارغوان»، برگرفته از عربی «ارجوان»، برگرفته از فارسی «ارغوان».

arrabio، به معنی «چدن»، بر گرفته از عربی «الرَوی»، برگرفته از فارسی «روی». 

azabache: به معنی کهربای سیاه یا شَبَق، برگرفته از واژه عربی الصبغ که خود از واژه فارسی شبق گرفته شده‌است

azarcónبه معنی سرب سوختهو «رنگ نارنجی شدید» برگرفته از عربی «الزرقون»، برگرفته از واژه فارسی «زرگون». 

azúcarبه معنی شکر، برگرفته از عربی «السکر»، شاید برگرفته از یونانی σάκχαρη، شاید برگرفته از واژه فارسی «شکر، برگرفته از واژه سانسکریت «शर्करा» (شرَکـَرا). <

azucena: به معنی گل سوسن یا زنبق و همچنین نامی برای دختران، برگرفته از واژه عربی «السوسنه» که خود از واژه پهلویسوسن گرفته شده‌است.

badián، به معنی بادیان ختایی (Illicium verum)، برگرفته از فرانسه یا ایتالیایی badian، برگرفته از فارسی «بادیان». <

bezoar: یه معنی پادزهر و برگرفته از واژه پادزهر

espinaca: به معنی اسفناج. برگرفته از واژه فارسی اسفناج یا فارسی باستان اسپاناخ.

escabeche: نوعی غذای اسپانیایی به‌ویژه کاتالاناست. از واژه عربی سکباج که خود از واژه‌های فارسی سرکه+با (به معنی آش) گرفته شده‌است.

jazmín: به معنی یاسمن. برگرفته از واژه پهلوی یاسمن.

tulipán: به معنی لاله، برگرفته از واژه دلبند

و صدها واژه دیگر که نیاز به پژوهش و معادل سازی گسترده دارد.

منابع در ادامه مطلب


ماسک صورت

$
0
0

رطوبت و شفافیت پوست

1-از مقداریروغن اردهکه خود هم می توانید با خرید ارده ی مصرفی منزل روغن روی آن را پس از آنکه مدتی ظرف ارده بدون تکان خوردن، ثابت در جایی نگه داشته شود از روی آن جدا کرده و در ظرفی جداگانه نگه داری کنید و به طور مرتب در طول شبانه روز به جای کرم مرطوب کننده از آن استفاده نمایید که با مصرف آن در دراز مدت مثل یک عادت، شما را به نتیجه ی مطلوب خواهد رساند.

2-می توانبد مقداری از این روغن ارده را با کمی سفیداب نقره که آن هم در عطاری ها یافت می شود مخلوط کرده تا به شکل کرمی نرم و نه چندان سفت در بیاد سپس هر صبح و شب از آن استفاده نمایید.

3-نصف فنجانگلاب همراه با نصف فنجان عرق بیدرا داخل ظرفی کوچک روی شعله ی کم گاز قرا داده و پس از آن که کمی گرم شد یک قاشق غذاخوریروغن نارگیل، یک قاشق غذاخوری روغن بادام، یک قاشق غذاخوری روغن زیتونو یک قاشق غذا خوری گلیسیرینرا به آن اضافه کنید و خوب مخلوط کرده ، بگذارید با هم کمی قل بخورند، سپس دو قاشق چایخوری سر پرسفیداب روی را که قبلا از الک ریز رد کرده اید آرام به آنها اضافه کرده و خوب مخلوط کنید. پس از حل کامل سفیداب در این مواد، دو قطره آبلیمو نیز به آنها اضافه کنید و بگذارید با هم بجوشند تا قوام آیند، سپس شعله را خاموش کرده، صبر کنید تا کاملا سرد شوند .این مواد را داخل ظرفی در دار ریخته و هرصبح و شب ابتدا ظرف را خوب تکان داده و سپس برای دست و صورت از آن استفاده نمایید.

استفاده ی مکرر و در مدت زمان طولانی باعث می شود شما به پوستی شفاف وروشن و بدون لک برسید که به خاطر داشتن روغنهای مفید از چروک شدن پوست شما نیز جلوگیری خواهد کرد.

ماسک برای لکه های ناشی از جوش

1_زرده ی تخم مرغرا اول خوب هم بزنید تا نرم و روان بشه .بعد چند قطره روغن زیتوناضافه کنید (اگه روغن زیتون زیاد باشه موجب کدر شدن پوست میشود  )سپس ، یک و نیم قاشق مربا خوریعسلبه اون اضافه کنید. هر یک روز در میان این ماسک رو استفاده کنید

2_ سفیدآب نقرهرا با مقدار کمیآبمخلوط کنید بطوریکه خمیر نسبتا سفتی بدست بیاید ،بعد آن را روی لکه های صورت تون قرار بدهید و اصلا حرکت نکنید فقط هر چند دقیقه یک بار مقداری آب بروی آنها بپاشانید.و پس از گذشت ۲۰دقیقه صورتتون رو با آب و گلاببشوئید .این کار را بیش از هفته ای سه بار انجام ندهید .

ماسک برای جوش صورت

1_ابتدا مقدار زیادی جوش شیرینرا با مقدار کمی آب مخلوط کنید ، سپس آن را مانند خمیری بروی صورت تان بگذارید.و هر چند دقیقه یه بار آب بروی آن بپاشید و پس از گذشت۱۵دقیقه این ماسک را بردارید  و صورتتان را با هر چه که ترجیه میدهید بشوئید.از جوش شیرین برای سفید تر شدن دندان ها نیز میتوان استفاده کرد.میتوانید این کار را یک روز در میان انجام دهید


2_مقدای عسل رقیق شدهرا با یک حبه سیررنده شده مخلوط کنید.اگر صورت حساسی ندارید میتوانید هر یک روز در میان از این ماسک عالی استفاده کنید.

اشارات طبّي و دارويي در آثار خاقاني شرواني

$
0
0
  اصطلاحات پزشكي و مفاهيم مربوط به علم طب، از عناصر مهمّ مضمون ساز اشعار شاعران پارسي‌گو هستند. كمتر ديواني يافت مي‌شود كه با تورق در آن به نكته‌هاي مربوط به دارو و درمان برنخوريم و در اين ميان، با اطمينان مي‌توان گفت ازبين همة شاعران مطرح و برجسته، حكيم خاقانيدر زمينة اطلاعات پزشكي و به كارگيري اصطلاحات مربوط به اين دانش، همچون ساير زمينه‌هاي علمي، گوي سبقت را از ديگران ربوده است؛ حتّي از پزشكان شاعر و شاعران پزشك.

 
شاعر تواناي شروان، چونان طبيبي ماهر، در ابيات خود به مضاميني طبّي اشاره كرده كه بسياري از آنها فقط منحصر به ديوان اويند و در هيچ ديوان يا اثر ديگري ديده نمي‌شوند. نگارنده در اين جستار بر آن است تا به كمك كتب طبّي قديمي و نيز اشعار ديگر شاعران، مهر تأييدي بر نظريات پزشكي خاقاني بزند. لذا در هر مورد پس از ذكر نظرية پزشكي، ابتدا مطالب كتب طبّي كهن در آن زمينه آورده شده، آنگاه آثاري از خاقاني كه در آنها به موضوع مورد نظر اشاره كرده ذكر شده‌اند و سپس چنانچه همان نظريّه در آثار ديگر شاعران نيز مشاهده گرديده، آن آثار نيز آورده شده‌اند.
عروس زيبا و پُرپيراية شعر فارسي درگذر از بوستانهاي گوناگون علوم و فنون، از هر باغ گلي برچيده و آنگاه دستة گلي فراهم‌كرده و پيش چشمان نظارگيان مشتاق قرار داده است.
شاعران فارسي‌گو در تمامي دوره‌ها به گونه‌اي تحت تأثير دانشهاي روزگار خود بوده‌اند و آنها را در آثار خود نمايانده‌اند. در اين ميان دانش پزشكي نيز از اين امر مستثني نبوده است. طبّ و مباحث مربوط به دارو و درمان همواره يكي از دستمايه‌هاي سخنوران ما بوده و در هر پهنه از آفرينشهاي ادبي و به ويژة اشعار و شاعران به گونه‌اي رخ نموده است. حتّي مي‌توان با اندكي دقّت، تعداد زيادي از پزشكان شاعر و شاعران پزشك را در ميان خيل سخن‌سرايان پيدا كرد. امّا با اين حال شاعراني را نيز مي‌يابيم كه با وجودي كه خود مستقيماً با طبّ و طبابت در ارتباط نبوده‌اند امّا واژگان و اصطلاحات پزشكي، مضاميني بسيار ناب را به اشعار آنها هديه كرده‌اند.
با اطمينان مي‌توان گفت از ميان همة شاعران مطرح و برجسته، حكيم خاقاني شرواني در زمينة اطلاعات طبّي، دارويي و درماني و به كارگيري اصطلاحات مربوط به دانش پزشكي نيز همچون ساير موضوعات علمي، گوي سبقت را از ديگران ربوده است و در بين تمام دواوين شعري كهن ايران زمين، ديوان خاقاني، بيشترين و بالاترين بسامد را در اين موارد داراست. بسياري از نظريه‌ها و اشارات پزشكي ذكر شده در آثار خاقاني، فقط مختص به اويند و در هيچ ديوان شعر ديگري نيامده‌اند.
نگارنده در اين مقاله بر آن است تا به كمك كتب پزشكي كهن و اشعار ديگر شاعران، نظريّات و اشارات طبّي موجود در آثار خاقاني را تأييد نمايد. به همين منظور در هر مورد، پس از ذكر نظرية پزشكي، ابتدا مطالبي كه نويسندگان كتب پزشكي كهن در آن مورد خاص نوشته‌اند آورده مي‌شود. آنگاه آثاري از خاقاني كه در آنها به موضوع مورد نظر اشاره كرده درج مي‌شوند و سپس چنانچه همان نكته در آثار شاعران ديگر هم مشاهده گرديده، آن آثار نيز آورده مي‌شوند. همچنين اگر هر يك از اين اشارات در كتب طبّي قديم ديده نشوند، فقط به ذكر شواهد اكتفا مي‌گردد.
 
 
اشارات طبّي و دارويي به اين قرارند:

1- درمان صرع به وسيلة عود الصليب (فاوانيا) :

”عود الصليب دوايي است كه آن را فاوانيا گويند. با هر كه باشد از زحمت صرع ايمن گردد“[1].
”چوبيست از درخت خاص كه ترسايان بدان صليب سازند و چون آن را در گلوي اطفال آويزند به خواب نترسند و صرع را بسيار مفيد ]است[“[2].
”فاونيا معتدل است به گرمي و خشكي. وي علّت ام الصبيان[3]را نيك بود چون از كودك بياويزي؛ و صرع را سود دارد چون به زير بيني بر سوزي...“[4].
 
”يكي از بخورات مفيد براي صرع، عود الصليب (فاوانيا) است“[5].
”فاوانيا عود الصليب است... علاج صرع است و اگر آن را بر مصروع بندند دچار صرع نمي‌شود. تجربه كرده‌اند كه وقتي فاوانيا را از صرعي بازكرده‌اند صرع بازگشته است. آن طبيب يهودي گويد: دودكردن ثمر فاوانيا ديوانه و صرعي را شفا دهد و اگر ثمرش را با گل انگبين بخورند در علاج ديوانگي و صرع بسيار مفيد است. من مي‌گويم شايد آنچه يهودي گفته نوعي از فاوانياي رومي باشد. چه، فاوانيايي كه از هندوستان براي ما مي‌آورند در اين زمينه اين قدر مؤثر نيست. همين قدر هست كه اگر پانزده دانه از تخمش با عسلاب يا شراب تناول شود، در دفع به ختك تأثير دارد“[6].
”ارجاني گويند: فاوانيا در گرمي و سردي معتدل است... و علّت نقرس و صرع را سودمند است و بيماري كودكان را كه به لغت تازي ام الصبيان گويند سودمند است چون از گردن كودك درآويخته شود؛ و دود او چون به افراط به مشام رسد صرع را دفع كند و اگر كوفته شود و صاحب صرع او را در وقتي كه نفس بركشد به بيني استنشاق كند تا قوّت او به دماغ رسد همين منفعت كند...“[7]
”... جهت صرع به غايت نافع ]است[حتّي تعليق او... و ضماد او جهت صرع و ضربه و سقطه و رفع آثار بشره و نقرس نافع...“[8]
 
يك موي تو داشت عيسي فرد كز سهم تو ديده بود حيران
زان عود صليب اختران كرد پيران فلك به ام صبيان[9]
 
چو آن عود الصليب اندر بر طفل
صليب آويزم اندر حلق عمدا[10]
كعبه را از خاصيت پنداشته عود الصليب
كز دم ابن الله او را ام صبيان آمده[11]
فلك چون عود صليبش بر اختران بندد
كه صرعدار بوند اختران به وقت زوال[12]
 
دهر پير بوالفضول است ام صبيان يافته
كز نبات فكر او عود الصليبش يافتم[13]

2- استفاده از ياقوت براي دفع بيماري وبا:

”... انواع انگشتري بسيار است و ليكن ملوك را بجز دو نگينه روان نبود داشتن: يكي ياقوت كه از گوهرها قسمت آفتاب است و شاه گوهرهاي ناگدازنده است و هنر وي آن كه شعاع دارد و آتش بر وي كار نكند و همة سنگها ببرد مگر الماس را؛ و نيز خاصيتش آن كه وبا و مضرت تشنگي باز دارد. و در خبر چنان آمده كه پيغامبر(ص) آن وقت به مدينه بود و حرب خندق خواست‌كردن. در مدينه وبا افتاده بود. مصطفي(ص)ياقوتي با خويشتن داشت به قيمت افزون از دو هزار دينار؛ و ديگر پيروزه...“[14]
 
خاك درگاهت دهد از علّت خذلان نجات
كاتفاق است اين كه از ياقوت كم گردد وبا[15]
كان ياقوت و پس آنگاه وبا؟ ممكن نيست
شرح خاصيّت آن كان به خراسان يابم[16]
خرچ از سموم گرمگه زاده وبا هر چاشتگه
دفع وبا را جام شه ياقوت كردار آمده[17]
در ديوان سوزني سمرقندي نيز به دفع وبا توسّط ياقوت اشاره شده است:
 
ياقوت را شنيدم كز روي خاصيت روي هوا ز لشكر كفار شد عفن پيكان تير شاه چو ياقوت سرخ شد گر دافع وبا بد ياقوت ور نبود
دفع وبا كند چو عفونت بود هوا از گونه گونه وسوسة فاسد و هوي از خون دشمنان و در افكندشان ز پا آرندة وبا به چه معني شد و چرا؟[18]

3- درمان سردرد به وسيلة گلاب :
 
”... «گل سرخ»، شادابش سردرد را نافع است. گلاب هم سردرد را تسكين دهد...“[19]
”آب گل موي را زود سپيد كند و دردسر كه از صفرا بود بنشاند“[20].
 
درد سر من سر زبانش نطقش چو گلاب بر زده سر تا درد سرم چو بيند از دور
برد از دم درد سر نشانش كافور به هند عارضش بر بنشاند از آن گلاب و كافور[21]
آبش بدل گلاب دانند
زو درد سر سران نشانند[22]
ما به تو آورده‌ايم درد سر ار چه بهار
درد سر روزگار برد به بوي گلاب[23]
گل در ميان كوره بسي درد سر كشيد
تا بهر دفع درد سر آخر گلاب شد[24]
از نوحة جغد الحق ماييم به درد سر
از ديده گلابي كن، درد سر ما بنشان[25]
تا درد سرم فرو نشاند
اين اشك گلاب سان مرا بس[26]

امّا تأثير گلاب را در دفع سردرد در اشعار داستان‌سراي گنجه نيز مشاهده مي‌كنم:
بيا ساقي امشب به مي كن شتاب
كه با درد سر واجب آمد گلاب[27]
 
به گلگون مي تازه همچون گلاب
ز سر، درد مي‌برد و از مغزتاب[28]

4- نگريستن در آينه براي درمان لقوه :

لقوه به فتح اوّل بر وزن قهوه علّتي است كه دست و پاي آدمي از كار باز مي‌ماند و رويش كج مي‌شود. گويند حكما آيينه‌اي ساخته‌اند كه صاحب لقوه در آن بيند صحت يابد[29].
”بيمار را وادار مي‌كنند كه هميشه به آينه نگاه كند و كجي را راست نمايد و اگر آينه كوچك باشد بهتر است“[30].
 
حاسد ز دولت تو گرفتار آن مرض
كز مس كند براي وي آهنگر آينه[31]
 
5- خوردن ملخ براي درمان بيماري استسقا[32] :

”بيست و دو ملخ مستدير الشكل را سر برمي‌كنند و پاها و بالها از آن جدا مي‌نمايند و با كمي آس مخلوط مي‌كنند و همينطور مي‌خورند، در علاج استسقا مفيد است“[33].
”بهترين وي فربه بود و طبيعت وي گرم و خشك بود در دويم... گويند دوازده عدد از وي سربيندازند و اطرافهاي وي، با قدري مورد خشك، مستسقي بياشامد شفا يابد...“[34]
”... خوردن دوازده عدد آن كه اطرافهاي وي، با قدري مورد خشك، مستسقي بياشامد شفا يابد...“[35]
”... خوردن دوازده عدد آن كه اطراف و سر آن را انداخته و با يك درهم مورد ساييده باشند جهت استسقا مجرب دانسته‌اند...“[36]
 
به طبل نافه مستسقيان به خورد جراد
به باد روده قولنجيان به پشك ذباب[37]
 
6- سپيد كردن دندانها به وسيلة عود سوخته :
 
به سوز مجمر دين از بلال سوخته عود
به عود سوخته دندان سپيدي اصحاب[38]
 
سوخته عود است و دلبندان بدو دندان سپيد                  شوق شاهش آتش و شروانش مجمر ساختند[39] 
صبح دندان چو مطرا كند از سوخته عود
عودي خاك ز دندانش مطرا بينند[40]
 
مشرق به عود سوخته دندان سپيد كرد
چون بوي عطر عيد برآمد ز مجمرش[41]
 خوش خوش به روي ساقيان لب گشت خندان صبح را    گويي به عود سوخته شستند دندان صبح را[43]
اوّل ار عودم خاييدة دندان كسان
آخر از سوختة عالم دندان خايم[44]

 هم او در يكي از نامه‌هايش نوشته:

”... در آن وقت كه بنده را از خدمت خداوند نقل افتاد به بردع، رسول پادشاه نصره الله به بنده پيوست با تشريف و فرمان عالي بنده خود به نفي استاد امام وحيدالدّين رحمة الله عليه عود سوخته بود اوّل از خاييدن روزگار دندان خاي و در ميانه سوخته مصيب دندان كن و طلب كردن پادشاه او را به جهت آن كه بدو دندان سپيد كند يعني كه از او ضحكه‌اي سازد، كه به عود سوخته دندان سپيد كردن عادت ملوك است...“[45]

7- استفاده از پرنيان سوخته در نبودِ مرهم :

در طبّ قديم، زماني كه مرهم و وسيله‌اي براي بستن و درمان زخم نبوده، پرنيان (= حرير منقّش) را مي‌سوزانده‌اند و روي زخم مي‌گذاشته‌اند
رگ را سر نيش ياد نارم
چون بالش پرنيان ببينم[46]
 
      صبر من از بي‌دليست از تو، كه مجروح را                    چاره ز بي‌مرهميست سوختن پرنيان[47]
 
8- درمان رانِشِ شكم به وسيلة لسان الحمل :

لسان الحمل گياهي است برگش مشابه به زبان بره. تخمش را به فارسي «بارتنگ» گويند، براي دفع اسهال نافع[48].
”به فارسي بارتنگ و به تركي باغ يرپاغي و از جنس ما حور است و صغير و كبير مي‌باشد... و از مطلق آن مراد صغير است. در دويم سرد و خشك و برگ و تخم او الطف و جالي و رادع و قابض و مقوّي جگر و مفتح و حابس نزف الدم جميع اعضا و پخته برگ و بيخ او با نمك و سركه و عدس رافع اسهال دموي و عصاره او مسكن تشنگي و جهت فساد هضم و دق و سل و نفث الدم و سده سپرز و جگر و ضعف آن... و تخم او در افعال، مانند عصاره او و بو داده او، قابض“[49]و مغري و مقوي امعا و رافع زحير“[50].
ريزش سوهان اوست داروي اطلاق از آنك                      هست لسان الحمل صورت سوهان او[51]
 
9- استفاده از سرگين خر براي بندآوردن خون بيني :

”... وگر سرگين خر بگيرد و آب وي بكشد و كافور با وي يار كند خوب آيد نيز و اندر چكاند“[52].
”داروهايي كه در بندآوردن خون‌ريزي ]بيني[و ريشه‌كن كردن آن خاصيت ويژه دارند به ترتيب اولويت از اين قرارند: سرگين الاغ، آب ريحان كوهي، آب نعناع“[53].

”داروهاي ساده كه در بندآوردن خون‌ريزي مفيدند از اين قرارند: 1- آب افشره شنگ، 2- كافور... 11- افشره سرگين‌تر الاغ كه بسيار تأثيربخش است“[54].

”بوكردني‌ها كه براي بندآوردن خون‌ريزي بيني خاصيت دارند: سرگين هنوزتر الاغ بسيار مفيد است...“[55]
”... و سرگين خر، خون بيني را منع كند و طريق او آن است كه چون تازه باشد او را بسرشند و آب ازو بيرون كنند و فتيله‌اي را درو تر كنند و در بيني نهند تا رعاف را منع كند“[56].
”اگر سرگين خر بفشارند و سه قطره در بيني كسي چكانند كه خون آيد باز بندند“[57].
ز سرگين خر عيسي ببندم
رعاف جاثليق ناتوانا[58]
 
10- فرو نشاندن درد و شكافتن دُنبل به وسيله نهادن دنبه بر روي عضو مورد نظر :

در منابع، شاهدي براي «دنبه» يافت نشد امّا موردي از «پيه اسب» ديده شد: ”اگر پيه است بر دنبل نهند يا بر ريشي كه سخت باشد، نرم كند و سرباز كند“[59]
دولت به من نمي‌دهد از گوسپند چرخ
از بهر درد، دنبه و بهر چراغ، پِه[60]
 
در اشعار ناصر خسرو و مولوي نيز به اين مطلب اشاره شده است:
ز بيم درد نهد مرد دنبه بر دنبل
نه زان كه دنبل نزديك او خطر دارد[61]
 به دنبل دنبه مي‌گويد مرا نيشي است در باطن                        تو را بشكافم اي دنبل گر از آغاز بنوازم[62]
 
11- استفاده از حصرم (= غوره) در ساخت داروهاي چشمي:ظاهراً به سبب طبع سرد غوره، در توليد بعضي داروهاي چشم و از آن جمله توتيا از آن بهره مي‌جسته‌اند. نوعي از توتيا نيز معروف به توتياي غوره است.
”حصرم به كسر اوّل و فتح ثالث به فارسي غوره نامند و آن انگور نارس سبز است... و چون توتيا را با او پرورده كنند و به دستور ساير ادويه عين را، به غايت مقوّي فعل آن است...“[63]
ترش و شيرينست قدح و مدح من با اهل عصر
از عنب مي‌پخته سازند و ز حصرم توتيا[64]
 
تيره چشمان روان ريگ را در ز رود
شاف شافي هم ز حصرم هم ز رمان ديده‌اند[66]
 
12- استفاده از افعي به عنوان پادزهر خود او و نيز براي درمان بيماري جذام :

در طب قديم بر اين باور بودند كه بعضي زهرها پادزهر خود را در خود دارند. همچنان كه كشتة كژدم را براي خنثي‌كردن زهر كژدم سودمند مي‌دانستند و شاعران به اين نكته اشاره كرده‌اند:
 
ز آنكه زلفش كژدمست و هركه را كژدم گزيد
مرهم آن زخم را كژدم نهد كژدم فساي[67]
 
راحت كژدم زده كشته كژدم بود
مي‌زده را هم به مي دارو و مرهم بود[68]
 
كژدم كه درد و رنج دهد مر تو را ز تو
روزي همان همي بخورد بر ز كژدمي[69]
 
 علاوه بر خاصيت پادزهري افعي، خوردن آن را در درمان بيماري جذام سودمند مي‌دانستند:

”افعي نوعي است از مار كه طبيعت آن گرم و خشك و مجفف است و مقدار شرب آن سه مثقال؛ و چون گوشت آن را بپزند و بخورند، فضولات بدن به پوست روي آورد و چشم تيزبين شود و حواس و جواني حفظ كند و معده را تقويت كند و براي درد عصب و خنازير و جذام نافع باشد“[70].
”... خوردن او (= افعي) جهت سموم مشروبه و ملدوغه و ضع بصر و درد عصب و... مؤثر است هر گاه هر سال يك بار تناول نمايند و ضماد گوشت خام او جهت دفع سم افعي گزيده و اقسام مارها به غايت نافع...“[71]

كي طرفه گز عدو شد مجذوم؟      طرفه‌تر آن افعي خورنده مجذوم
گرچه بسي شنيدي كافعي شده است رمحت، ز افعيش مي‌رسد ضر مجذوم
خواره افعي رمح خويش مشمر[73]
هم در او افعي گوزن آسا شده ترياقدار
هم گوزنانش چو افعي مهره‌دار اندر قفا[72]
 
خضر ز توقيع تو سازد ترياق روح
چون به كفت برگشاد افعي زرفام فم[74]
 
افعي اگرچه همه سر زهر گشت
خوردن افعي همه ترياك شد[75]
 
فلكي شرواني نيز به اين خاصيت افعي كه دفع جذام مي‌كند اشاره‌كرده است:
 
گر دُم افعي جذام دفع كند چون فكند
رمح چو افعي تو بر تن خصمان جذام؟
 
13- درمان آبله به وسيلة شربت گياه كَدَر :

”... ]كدر[رستنيي باشد بسيار خوشبوي و آن را «كادي» گويند. شراب آن حصبه و جُدَري (= آبله) را نافع است تا به حدّي كه كسي را كه آبله بيرون مي‌آيد قدري شراب كادي بياشامد اگر عدد آن پنج باشد به شش نرسد“[76].
”كدر دارويي شريف است. آبله را بگشايد. گرم است و خشك اندر درجة دوّم...“[77]
”اگر در حين بروز نشاني آبله، رب يا شربت كادي (= كدر = كوره) را با قرصي از قرصهاي كافور تناول كنند بهره زياد بينند“[78].
”كادي اسم هندي است و به عربي كدر نامند... و شربت آن كه چوب آن را كوبيده بجوشانند و آب آن را با شكر به قوام آورند جهت آبله و حصبه بهترين ادويه است و اهل هند را اعتقاد آن است كه چون شربت كدر را بنوشند زياده بر 9 عدد آبله برنمي‌آيد...[79]“
”شراب الكدر و شراب كادي نيز گويند... جهت حصبه و آبله و باد سرخ و... به غايت مؤثّر است...[80]“
 
بهر دفع تبش آبله را مصلحتست
از طبيبان كه شراب كدر آميخته‌اند[81]
 
از برون آبله را چاره شراب كدرست
چون درون آبله داريد كدر باز دهيد[82]
 
14- ترسيدن فرد سگ گزيده از آب :

منظور از فرد سگ گزيده و يا گرگ گزيده در اشعار خاقاني، فردي است كه سگ يا گرگ هار او را گزيده و به بيماري هاري مبتلا شده باشد.
در طبّ امروز نيز اين موضوع امري ثابت شده است كه كسي كه به هاري دچار شده با وجود تشنگي و ميل زياد به آب، از آب واهمه دارد.
”... اوّلاً تا چند روز بي‌عوارض مي‌باشد و بعد از آن در او فكر فاسد و وسواس و خوابهاي هولناك و گرفتگي آواز و خلوت‌نشيني و خوف و غم و گريه عارض مي‌گردد و از آب خوف مي‌كند و چون در آب و آينه و امثال آن صورت حيواني در نظرش مي‌آيد بنابرآن آب نمي‌خورد...“[83]
 
سگ گزيده از آب ترسد، از آن
ترسم از آب ديدگان برخاست[84]
 
زان آن آذر آسا زان سان همي هراسم
كز آب، سگ گزيده، شير سيه ز آذر[85]
 

 ندارم سر مي كه چون سگ گزيده
جگر تشنه‌ام وز سقا مي‌گريزم[86]
 
دل رميده كي تواند ساخت با ساز وجود
سگ گزيده كي تواند ديد در آب روان؟[87]
 
بقيه شواهد در ديوان خاقاني عبارتند از صفحات: 640، 936، 954، 960، 972، 1045، 1096 و...

نظامي نيز در خسرو و شيرين به اين موضوع اشاره كرده است:
چون عنوان گاه عالم تاب را ديد
تو گفتي سگ گزيده آب را ديد[88]
15- استفاده از سرگين مگس در درمان بيمار قولنج :

”... سرگين مگس را چون با آب و عسل بنوشند جهت ازاله مغض و قولنج و خناق مجرّب يافته‌اند...“[89]
در كتب پزشكي ديگر به تأثير پشك مگس در درمان قولنج اشاره نشده است امّا مورد مشابه ديگري در كتاب قانون به چشم خورد:
”مدفوع مرغ خانگي، داروي قولنج است... مدفوع گرگ را در آب حل كنند يا در آب بپزند يا در ديگ ابزارهاي در روغن جوشيده ريزند و تناول كنند در علاج قولنجي كه در اثر ورم نباشد مفيد است. امّا اگر مدفوع گرگ را از خار يا گياه كه بر زمين است برچينند و مدفوع سفيد رنگ و نتيجه خوردن استخوان باشد در علاج قولنج مفيدتر است...“[90]
به طبل نافه مستسقيان به خورد جراد        به باد روده قولنجيان به پشك ذباب[91]
 
 
16- عدم مصرف كرفس توسّط كسي كه كژدم او را زده :

در پزشكي كهن بر اين باور بودند كه اگر كسي را كژدم زده باشد و كرفس بخورد بلافاصله مي‌ميرد. حتّي معتقد بودند اگر كسي كرفس بخورد و كژدم در آن موقع او را بزند زنده نمي‌ماند.
”كرفس گرم و خشك است اندر درجه دوّم... و وقتي كه بيم كژدم بود نبايد خورد و آنِ دگر هوام...“[92]
”كسي كه كرفس خورده اگر به نيش عقرب گرفتار آيد كارش دشوار است“[93].
”محمّد زكريا گويد: هر كه به تابستان كرفس خورده باشد اگر كژدم او را بگزد هلاك شود و همچنين هر كه به تابستان به ناشتا خورده باشد در آن روز زخم كژدم او را هلاك كند“[94].
”... خوردن كرفس قبل از گزيدن عقرب و هوام و به دستور، بعد از آن، سبب سرعت تأثير سميت آن مي‌گردد...“[95]
 
مساز عيش كه نامردم است طبع جهان
مخور كرفس كه پر كژدم است صحن سرا[96]
 
در اشعار ديگر شاعران نيز آمده است:
 
زهريست به قهر نفس دادن
كژدم زده را كرفس دادن[97]
  
گر تو را نوري ز نفس آمد پديد
زخم كژدم از كرفس آمد پديد[98]
 
17- درمان چشم درد و بيماريهاي چشم به وسيلة گشنيز و شير زنان :

در طب قديم، شير زنان و بخصوص شير زني را كه دختر زاييده بود براي درمان چشم درد سودمند مي‌دانستند. هم‌اكنون نيز دربين زنان كهنسال اين باور وجود دارد كه شير زني كه دختر زاييده داراي طبع سرد است. بنابراين ظاهراً به سبب اين خاصيت، آن را همراه با گشنيز (كه آن هم سرد است) و چند مادّة ديگر، در درمان چشم درد بكار مي‌بردند.
”... افشره‌اش (= افشرة گشنيز) را در چشم چكانند و به ويژه اگر همراه با شير پستان زن باشد پرش و ضربان چشم را تسكين دهد. ضماد برگش برچشم، چشم را از مواد سيلاني محفوظ دارد“[99].
”آب گشنيز زهر است از از غايت سردي، ... و اگر تخم او (= گشنيز) با انگبين دود كند بعد از آن كه به شير مردم تر كنند و برچشم دردمند نهند بعد از آن كه شير دختران در چشم او دوشيده باشند زود شفا يابد...“[100]
”... و اكتحال او خصوصاً بعد از آن كه در شير الاغ يا شير دختران پرورده كرده باشند جهت رمد و چسبيدن پلك چشم و رفع نزلات و جرب و سلاق مفيد است“[101].
”... براي معالجه خود چشم درد، دوشيدن شير زن در چشم به كرات و يا چكاندن لعاب بهدانه و يا لعاب تخم اسپرزه مفيد است. اگر درد شدّت بيشتري پيدا كرد آن شياف سفيد گرفته شده از افيون را كه به طريق زير تهيّه مي‌شود، در چشم مي‌چكانند: 5 درهم سفيد آب قلع؛ و نشاسته و كتيرا از هر كدام 2 درهم و از ترياك 1 درهم با سفيده تخم مرغ شياف كرده در موقع لزوم در شير زن حلّ كرده و در چشم چكانده شود...“[102]
”كنجيده سفيد درخشان 20 درهم در شير زن ماليده و خشكانده و در ظرف سر بسته گذارده تا خاك در آن نرود سپس در آفتاب گرم خشكانده پس از آن در شير خميركرده و سه مرتبه خشكانده سپس نرم كوبيده و در چشم پاشيده شود“[103].
”شير زنان موافق‌ترين شيرهاست و از مرضعة دختر سردتر است... و ضماد فطور او جهت درد چشم و خشونت پلك و ترطيب دماغ و درد گوش و ورم و قرحه او مفيد...“[104]
 
چشم دردي داشت بستان كز سرپستان ابر
شير بر اطراف چشم بوستان افشانده‌اند[105]
 
بهر دفع درد چشم رهروان ز آب و گياش
شير مادر دختر و گشنيز بستان ديده‌اند[106]
  
مرا چشم دردست و گشنيز نيست
تو را توتيا رايگان مي‌دهد[107]
 
18- استفاده از ياقوت در تهيّة مفرّح :
نوعي از مفرّح معروف به مفرّح ياقوتاست. در لغت‌نامه اين مفرّح چنين تعريف شده است:
”مفرّحي كه براي مداواي پاره‌اي امراض و براي ازاله خفقان و غش به كار برده‌اند. ابوريحان در صيدنه از مفرّح ياقوتي سرد و مفرّح معتدل يادكند“[108].
”از ياقوت، بهترين، سرخ است... و خاصيتش آن كه دل را خرّم دارد و گر كسي نگيني ياقوت دارد بي‌آن كه خرّم بود خرّمي همي‌آوردش...“[109]
”... او را در ادويه بزرگ تركيب كنند از آن جهت كه يكي از خواص او آن است كه شادماني آرد و اندوه را ببرد“[110].
”... هر كه ياقوت با خود دارد دلش افسرده نشود“[111].
”بهترين او سرخ شفاف گلناريست كه بهرماني و رماني نامند و بعد از آن خمري پس وردي و لعل از اقسام سرخ اوست... مقوّي دل و دماغ و مفرّح ]است[...“[112]
به نظر مي‌رسد براي دفع سودا نيز از مفرّح ياقوت بهره مي‌جسته‌اند:
 
معانيش همه ياقوت بود و زر يعني
مفرّح از زر و ياقوت به برد سودا[113]
  
در گوهر مي زرست و ياقوت ياقوت و زرش مفرّح آمد
ترياك مزاج گوهران را جان داروي درد غم بران را[114]
 
عاشقان از زر رخساره و ياقوت سرشك بي‌مزاج مي حمرا، نبرد سوداشان
بس مفرّح كه به مي ماحضر آميخته‌اند آن مفرّح كه ز ياقوت و زر آميخته‌اند[115]
  
ساغر از ياقوت و مرواريد و زر
صد مفرّح در زمان آميخته[116]
 
شاعر داستان پردازگنجه نيز در آثار خود از مفرّح ياقوت يادكرده است:
 
از آن ياقوت و آن در شكرخند
مفرّح ساخته سودايي چند[117]
  
مفرّح هم تو داني كرد بر دست
كه هم ياقوت و هم عنبر تو را هست[118]
 
در ديوان خواجو كرماني و حافظ نيز به مفرّح ياقوت برمي‌خوريم:
جهان مفرّح ياقوت كرد از آنكه به حكمت
برون برد ز دماغ زمانه علّت سودا[119] 
صنعت چو مفرّح كند از قرصه ياقوت
بيرون برد از طبع زمان علّت سودا[120]
 
علاج ضعف دل ما به لب حوالت كن
كه اين مفرّح ياقوت در خزانه توست[121]
 
19- به كاربردن پنج نوش براي تقويت دل و بدن :

پنج نوش معجونيباشد مركب از پنج چيز كه به جهت تقويت در خورند...[122]
نوعي است از تركيب كه مركب باشد از سيماب و مس و آهن و فولاد و طلق و ريم آهن؛ و اين را هنديان «پنج امرت» پنج آب حيات. و اطبّاي فرس فقط ريم آهن را گويند...[123]
 
در چار سو فقر درآ تا ز راه ذوق
دل را ز پنج نوش سلامت كني دوا[124]
 
هفت جوش آيينه‌اي دادت، تو نيز
پنج نوش از كلك صفرايي فرست[125]
 
20- استفاده از خواص گوناگون پزشكي كافور :

الف ـدرمان گرمازدگي، فرو نشاندن حرارت دل و تب و رفع تشنگي:
”قرص كافور: جهت تبهاي محرقه و تشنگي و تب دق و خفقاق...“[126]
”قرص كافور: از رازي؛ و جهت علل جگر؛ و گفته است كه انفح اقراص است جهت عل جگر و حميات...“[127]
 
سازد پي ناقه‌هاي محرور
از قرصه شمس قرص كافور[128]
 
بهر مزدوران كه محروران بدند از ماندگي         قرصه كافور كرد از قرصه شمس الضحي[129] 
به كافور عزلت خنك شد دل من
سزد گر ز مشك عمل شم ندارم[130]
 
كافور و پيل آنك به هم، پيل دمان كافور دم
كافور هندي در شكم بر دفع گرما ريخته[131]

اين موضوع در آثار شاعران ديگر هم ديده مي‌شود:

من دلي دارم ز عشقش گرم و پيش او شوم
تا مگر بنشاند اين گرمي به كافور و گلاب[132]
 
ناگشته هنوز طبع گيتي ابر و شجر از پي علاجش
تفسيده چنان كه طبع محرور ريزند همي گلاب و كافور[133]
 
بسي تب زده قرص كافور كرد
نخورد شد آن تب چو كافور سرد[134]
 
ب ـرفع سردرد:
”كافور سرد است و خشك اندر درجه سيم... رعاف بازگيرد و صداع[135]و بيماريهاي گرم را كه اندر سر بود...“[136]
 
ژاله و صبح به هم يافته كافور و گلاب
زين و آن داروي هر درد سر آميخته‌اند[137]
 
ج ـتضعيف نيروي شهواني:
”... ارجاني گويد: كافور سرد و خشك است در سه درجه... قوّت شهواني را قطع كند...“[138]
”... مضر باه ]است[و مولد سنگ مثانه و اكثار او قاطع نسل و اشتها... و دو مثقال او قاطع باه...“[139]
اگر كافور با قطران ره زادن فرو بندد
مرا كافور و قطران زاد داغ و درد پنهاني[140]
در ابياتي از انوري و نظامي نيز اين مطلب آمده است:
 
گر بجز كام تو زايد شب كه آبستن بود
شب عزب ورنه سقنقور قدر كافور باد[141]
 
جهانداري كجا آيد ز نااهل
سقنقوري كجا آيد ز كافور[142]
جود و بخل از كف تو هر دو مخنّث شده‌اند
مگرش طبع سقنقور و دم كافور است[143]

 
چو زن ديد كاستاد پرهيزكار ز ميلي كه باشد زنان را به مرد
ز كافور او گشت كافور خوار هواي دلش گشت يكباره سرد[144]
 
21- رفع تشنگي و تقويّت بدن به وسيلة جُلّاب :

جُلّاب، معرّب گلاب و به معني شربت كه از قند و گلاب سازند به اينطور كه قند را در گلاب قسم اوّل و بهتر باهم آميخته جوش دهند و در شيشه نگاه دارند به غايت مفرّح است[145].
”جلّاب جهت تبها و تشنگي و حرارت معده و جگر و حصبه و آبله و تب دق و تبهاي حاره كه با سرفه باشد و جهت تقويّت آلات تنفّس نافع و ملين و طبع و منضح و مقوّي اعضا و مدربول و عرق بيد مشك دو جزو، گلاب سه جزو به قوام آورند...“[146]
 
دهان خشك و دل خسته‌ام ليكن از خلق
تمنّاي جلّاب و مرهم ندارم[147]
 
در ديوان ناصر خسرو و انوري نيز به اين موضوع اشاره شده است:
 
اندر اين ره ز شعر حجّت جوي
چو شوي تشنه با جُلّاب گلاب[148]
 
شد قوي دل دولت و دين از وفاق هردوان
قوّت دل زايد آري در طبيعت از جلّاب[149]
 
22- استفاده از موميايي در ترميم شكستگي‌ها :

”موميايي گرم است و خشك اندر درجه دوّم، تحليل كند و لطيف است. شكسته و كوفته را منفعت كند...“[150]
سري گويد: معني او موم آبي بود به لغت پارسي؛ و تازي چون از او عبارت كنند «شمع مائي» گويند و هيچكس نداند كه مبدأ تولّد او چگونه است و او را در فارس معدني است و بر در آن موضع كه معدن اوست پيوسته قفل نهاده بودند و هر سال يكبار در او را به فرمان ملك فارس بگشايند به حضور اعيان و مشايخ و چنين گويند كه چشمه‌اي است در آن موضع كه پيوسته از او آبي بيرون مي‌آيد و درپيش آن چشمه حوضي كنده‌اند و يك طرف آن حوض مصفاتي محكم كرده‌اند به شبه غربال، تا چون آب بدان مصفاه رسد اجزا موميايي به سبب كثافت بر مصفاه بماند و آبها نفوذ كند و در قعر حوض رود و به تدريج كثافت در موميايي زيادت شود تا تمام منجمد شود و آنگاه آن را جمع كنند و به خزانة ملك تسليم كنند... گرم است در آخر درجه و لطيف و محلل است و آمدن خون را از معده مفيد است و در شكستگي عضو و كوفتگي و بيرون جستن پيوندها از موضع اصلي و دريدگي و از هم جدا شدن او مفيد است و شكستگي را نيكو گرداند و درد اين جمله كه گفتيم تسكين دهد...“[151]
طبع موميايي گرم و لطيف و نرم است. استخوانهاي شكسته ببندد و كوفتگي را سود دارد[152].
 
من شكسته خاطر از شروانيان و ز لفظ من
خاك شروان موميايي بخش ايران آمده[153]
 
هستي شكسته دل ز شياطين ولي چه باك
چون موميايي از كف روح الامين خوري[154]
 
در آثار ديگر شاعران نيز به اين مادّه و خاصيّتش اشاره شده است:
 
هرگز از بار حسد خسته نگردد پشت ما
كز «قل الله ثم ذرهم» موميايي يافتيم[155]
 
مرا از شكستن چنان باك نايد
كه از ناكسان خواستن موميايي[156]
 
تويي كز شكستم رهايي دهي
وگر بشكني موميايي دهي[157]
 
فلك تا نشكند پشت دوتايي
به كس ندهد يكي جو موميايي[158]
 
شكسته‌وار به درگاهت آمدم كه طبيب
به موميايي لطف توام نشاني داد[159]
 

آب کوزه

$
0
0
سوره مبارکه واقعه:

وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ(10)أُوْلَئكَ الْمُقَرَّبُونَ(11)فىِ جَنَّاتِ النَّعِيمِ(12).... بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِيقَ وَ كَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ(18)لَا يُصَدَّعُونَ عَنهَْا وَ لَا يُنزِفُونَ(19)وَ فَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيرَُّونَ(20)...:

 و سبقت گيرندگان(10)آنان مقربين(خداوند) هستند(11) در بهشتهايي پر نعمت قرار دارند(12).... (براي آنها آب ريخته مي شود) بوسيله "کوزه هاي بي لوله"و "ظرفهاي سفالينبا دسته و لوله"و "پياله اي از آب روان"(18) بواسطه آن دچار صداع(بيماري نزله+صعده) نمي شوند و بي خرد نمي گردند(19)و ميوه از آنچه انتخاب مي کنند(خوردن تک ميوه اي)(20)....

امروزه کمتر خانواده ای یافت می شود که برای خنک کردن آب و نوشیدنی های خود از یخ استفاده نکند. در آب میوه فروشی ها و رستوران ها نیز عموماً برای خنک کردن نوشیدنی های مورد مصرف از تکه های یخ استفاده می شود و یخچال های یخ ساز نیز جای خود را در آشپزخانه ها بازکرده است. ولی جالب است بدانید، تماس مستقیم یخ با آب و مایعات، برای سلامتی مضر می باشد؛ چرا که يخ، سودازااست و آبي که يخ در آن انداخته شود، سودازا شده و خون را غليظ مي کند.

در اثر تبلیغات نیز تصفیه کن های برقی  آب  هم به خانه ها راه پیدا کرده اند و ضمن تحمیل هزینه فراوان در بدو خرید و بعداً خرید فیلتر ها، قبض های برق را هم سنگین تر از گذشته می نمایند ،  در حالی که می توان با خرید یک کوزه گلی بدون مصرف برق آب جوشیده ولرم شده را در آن ریخت و به همراه لذت بردن از خنکی طبیعی آب کوزه که از مکانیسم ساده تبخیر آب از سطح کوزه در اثر وزش باد ایجاد می شود از مزایای طبی کوزه که یکی از آنها موادی مثل روی یا zincو سایر عناصر کمیاب و همچنین املاح موجود در آن سود برد. شاید شنیده باشید که یکی از علل ریزش مو یا طاسی کمبود روی است و همچنین تاخیر رشد بچه ها و گاهی تشنج افراد بخصوص اطفال در اثر کمبود همین عناصر کمیاب و املاح مفید است که به سادگی و بدون هزینه در دسترس خانواده ها قرار می گیرد.

 استفاده از کوزه از گذشته های دور در فرهنگ مردم ما ریشه دارد. کوزه در زندگی روزمره مردم نقش اساسی داشته و مشاغل مختلفی نیز به همین واسطه وجود داشته است. آب درون کوزه تا ساعت ها سرد و گوارا برای نوشیدن است.جدا از ذخیره و مصرف آب ، کوزه برای نگهداری دوغ ، شربت ، روغن و ... نیز مورد استفاده قرار می گرفته است.

* کوزه گر در حین ساخت کوزه به دعا و نیایش مشغول است و بعضاً اشعاری در صفات حق تعالی بیان می کند. دمیدن یاد خدا در کوزه در اعتقاد مردم ما ریشه ی عمیقی دارد. امروز دانشمندان ژاپنی در تحقیقات مفصل خود دریافته اند که دمیدن ذکر خدا و جملات مثبت در آب ، باعث تغییر در مولکول های آن شده و بسیار برای بدن مفید است همچنان که گفتن جملات ماءیوس کننده و شیطانی باعث بهم ریختن مولکول ها شده و برای بدن مفید نمی باشد.در روایات سفارش بسیار به خواندن دعا و گفتن ذکر الهی در هنگام نوشیدن آب شده و سلام بر لب تشنه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بسیار توصیه شده است.


خواص آب کوزه:

1) داراي املاح و مواد معدني مفيد:آب کوزه سالم ترين آبي است که داراي املاح و مواد معدني مورد نياز بدن است. مخصوصا عنصر آهن (که مهمترين عنصر وجودي انسان است و کاهش آن باعث غم و افسردگي مي شود) توسط آب کوزه تامين مي شود.
2)پيشگيري از بيماري- درمان بيماري: آنچه تاکنون بدان توجه نشده آب تراوش شده از کوزه است که براي شفا و درمان بسياري از بيماريها از جمله براي بيماري يبوست (ام الامراض) و بيماري نزله و.... بسيار مهم و موثر است.(مانند نقش سرم) آب درون کوزه براي پيشگيري از بيماريها بسيار مفيد است(مانند نقش واکسن).
3) خنکي مطبوع:همانگونه که آب درون غارها مانند غار عليصدر، در تمام فصول سال، درجه حرارت ثابت 16 درجه سانتيگراد دارد، آب درون کوزه هم با درجه حرارت يکنواخت و خنک باقي مي ماند. کوزه، آب درون خود را خنک نگه مي دارد و باعث گرمي و يا سرد شدن بيش از حد آب نمي شود.
4) آب کوزه، با طعمي خوش و آشنا:آب کوزه بسيار "گوارا و خوش نوش"است. طعم آن با فطرت و اصل جسم خاکي ما همخواني دارد. حتي اگر کسي تابحال آب کوزه را ننوشيده باشد، براي بار اول طعم آب کوزه را طعمي"آشنا"حس مي کند!
5) شکافنده غشاء و پوشش چربي دور سلول: همانطور که "خاک اره"از بهترين پاک کننده چربيها و روغنهاي غليظ مي باشد و مکانيک کاران و آهنگران و... براي پاک کردن دستهاي خود از آن استفاده مي کنند، آب کوزه با بدست آوردن خواص و املاح خاک کوزه، باعث مي شود که پوشش و کاور و چربي اطراف سلول، به تدريج از بين رفته و آب به درون سلولها نفوذ کند. ضمن اينکه موجب مي شود که بيش از آب خورده شده، ادرار کنيم و آب بين سلولها و بافتها باقي نمي ماند و باعث متورم شدن بدن نمي شود.
 6) از بين برنده سم مرکزي بدن: آب کوزه، چربيها و مواد و سمهايي را که به جداره معده و مخصوصا روده ماسيده است، از جداره آن جدا کرده و از طريق ادرار و مخصوصا مدفوع دفع مي کند.
 7) تصفيه کننده طبيعي:ضمنا کوزه، مانند صافي هاي سراميکي که در تصفيه آبهاي خانگي و صنعتي استفاده مي شود، بهترين تصفيه کننده طبيعي و غير شيميايي آب است و مواد زائد و مضر آب را به خود جذب مي کند. همانطور که مي دانيم براي خاک کوزه، از نوع خاصي از خاک "رس يا رست"استفاده شده است. در کتب قديم در مورد اثرات اين خاک مفيد نوشته است: "بهترين خاکها، خاک خالص از ريگ و شوره گوگرد(طين الحر) است از جهت پاکي، و به فارسي خاک "رست"گويند.... و چون خاک خالص(رست) را در آبهاي مغشوش و شور ريخته بگذارند ته نشين شود، اصلاح آن مي کند...."
8) تسکين دردهاي مفصلي

علت خنک شدن و گوارایی آب در کوزه:

کوزه های سفالی با خاصیت نیمه تراوایی که دارند باعث می شوند که آب داخل کوزه به بیرون درز کرده وباعث مرطوب شدن دیواره کوزه شود. زمانی که این کوزه در داخل سایه قرار گرفته باشد آبی که در روی دیواره کوزه وجود دارد برای تبخیر شدن از گرمای داخل کوزه استفاده می کند. تواتر این عمل دائمأ باعث سرد تر شدن آب داخل کوزه می شود.
خاک دی اتمز ، خاکی است که خاصیت جذب مواد و یونها را دارد. مثال برای این نوع خاکها، خاک رس و خاک کائولن (خاک چینی ) است. خاک رس، یونهای کلسیم را جذب می کند و یونهای سدیم را پس می دهد.به همین علت است که اگر آبی را در داخل کوزه سفالین نگهداری کنیم، آب گواراتر می شود. یعنی در اصل، خاک رس، عمل حذف سختی آب را انجام می دهد.

* اشعار فارسی نیز به کوزه و کوزه گری نگاه ویژه ای دارد. و برخی مضامین عالی در همین قالب و با تمثیل کوزه بیان شده است. مثلاً خیام در رباعیات خود به زیبایی می گوید:

در کارگه کوزه گری رفتم دوش               دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش:                 کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم؟                 در دهر چه صد ساله ، چه یک روزه شویم !

در ده تو به کاسه می از آن پیش که ما                 در کارگه کوزه گران کوزه شویم

* کوزه در مثال ها نیز جایگاه ویژه ای دارد. حتماً ضرب المثل معروف از کوزه همان تراود که در اوست... را شنیده اید ! و مگر کوزه جز صداقت ، یکرنگی ، حیات ، زلالی و زیبایی ارمغان دیگری برای ما دارد؟

در خوردن آب خنک  نیز نباید افراط شود بخصوص در کسانی که دارای زمینه بیماریهایی مثل دیابت ، روماتیسم ، اضافه وزن و افزایش چربی های خون هستند.

بوقناق

$
0
0
اين گياه كه به اذربايجاني بوقناقنام دارد در محلهاي مختلف اسامي مختلفي دارد كه زول هم ناميده مي‌شود.

گياهي است كه ارتفاع آن 200-50 سانتيمتر است ، ساقه آن مثلثي ، پوشيده از تارهاي پنبه‌اي به رنگ سفيد و آبي روشن است. تمام قسمتهاي ساقه و شاخه‌ها بالدار است و در كناره و نوك آنها خار وجود دارد. برگهاي آن بزرگ ، دراز ، بيضي با كناره‌ي خاردار و گلها بنفش به شكل يك طبق ضخيم و متراكم است كه گلها در آن قرار دارند و منتهي به خار هستند و در انتهاي ساقه‌ي گل دهنده در تابستان ظاهر مي‌شوند. تخم آن ريز ، مثلثي شكل ، خاكستري رنگ و طعم آن شيرين است.

اين گياه در تبريز ، همدان ، اصفهان ، كردستان ، اذربايجان ، دامنه‌هاي البرز و زاگرس در ارتفاع 2600 متر از سطح دريا مي‌رويد.

جوشانده‌ي 30-25 گرم ساقه و ريشه‌ي تازه‌ي گياه در 500 ميلي‌ليتر آب استفاده مي كنند و اين جوشانده بسيار بدمزه و تهوع‌اور است و چند بار قي ايجاد گرده و مانند مسهل صفرا عمل مي كند. گذاردن برگهاي له شده گياه يا ماليدن شيره‌ي گياه بروي پوست براي التيام زخم و كنترل زخمهاي كچلي ، جرب و حتي در برخي موارد براي زخمهاي حالت سرطاني اثر مفيد دارد.

« عرق بوقناق » را که از گیاه « بوقناق » یا زول شتره می گیرند از گیاهان با رویش بیابانی و وحشی است که موجب درمان بسیاری از بیماری هاست. « عرق بوقناق » بسیار مقوّی و موثّر است به همین دلیل حتماً باید با قند و کمی عسل میل شود.

« عرق بوقناق » برای درمان کاهش پلاکت بسیار موثّر بوده و گلبول های قرمز خون را افزایش می دهد. و از این طریق در درمان کم خونی و تنگی نفس و آسم و نیز کاهش سکته های مغزی و قلبی موثّر است. عرق بوقناق پوست و عروق پوستی را باز و پوست را شفّاف می سازد.


52 خاصیّت دارد که به طور خلاصه عبارتند از:

« عرق بوقناق » جوش صورت را به علّت فعّال کردن کبد و تصفیه خون از بین می برد. برای نفخ معده و روده بسیار موثّر است. برای دستگاه گوارش، درمان کولیت و فعّال کردن کبد و تولید صفرا و ریختن آن در اثنی عشر روده و تجزیه و تحلیل چربی ها ( تری گلیسیرید و کلسترول ) بسیار خوب و موثّر عمل کرده است.

غدد فوق کلّیه را فعّال کرده و ترشّح آدرنالین را تنظیم می کند و استرس و عصبانیّت و اضطراب را از بین می برد.

از همه جالب تر افزایش انسولینو فعّال کردن لوزالمعده و کاهش قند خون و درمان دیابت است. به همین جهت در افراد غیر دیابتی باید حتماً با کمی عسل طبیعی میل شود. چون به شدّت قند خون را کاهش می دهد.


بیماران قندی می توانند هر 4 ساعت یک استکان عرق بوقناق را تناول کنند و اثرات معجزه آسای کاهش دیابت و درمان آن را تجزیه کنند و اگر به همین ترتیب ادامه دهند قند بالا را کاهش داده و پایین می آورد.

عرق بوقناق یبوست را از میان برده و به روده ها نرمی می دهد. برای افرادی که ناراحتی معده و کولیت دارند، قبل از غذا یک استکان و بعد از غذا نیز نصف استکان تناول نمایند. « عرق بوقناق » را می توان بیست دقیقه قبل از غذا تناول نمود. در طول روز به جای آب می توان به طور متناوب از « عرق بوقناق » و چند ساعت بعد « عرق هوفاریقون » و چند ساعت بعد « عرق ایرسا » تناول کرد و آثار آن را که تنظیم تمام اعضای بدن و شفّافیّت پوست و طراوت و شادابی و تحرّک و سر زندگی و از میان رفتن اوره و اسید اوریک و چربی و کلسترول و قند و تیرگی پوست و تناسب اندام است، ملاحظه نمود.





شربت پیاز

$
0
0
برای رفع دردهای عصبیشربت پیازبهترین دارو است.درجنگ جهانی دوم، عسل برای خواص ضد باکتریایی آن در درمان زخم ها مورد استفاده قرار گرفت.
 شربت پیاز به این صورت تهیه می شود:
۱۰۰ گرم پیاز خام را با ۴۰۰ گرم آب مخلوط کرده و بپزید تا له شود سپس ۴۰۰ گرم قند روی آن بریزید و بگذارید که جوش بزند تا قند حل شود سپس آنرا صاف کنید و در یخچال قرار دهید.میتوانید به جای قند از عسل استفاده کنید.
این شربت برای سرما خوردگی هم عالیست.پیاز یک از طبیعت بزرگترین سربازان ضد التهابی است و در برابر باکتری های بسیاری از جمله باسیلوس سوبتیلیس، سالمونلا و E. coli موثر است. محرک سیستم ایمنی بدن، و ضد خلط، ضد عفونی کننده، ضد قارچ، ضد انعقاد است، و دارای خواص ضد درد است.
برای اینکار میتوانید پوست پیاز را بکنید و آن را ورقه ورقه کنید و داخل ماهیتابه غیر آلومینیوم قرار دهید. سپس ۲ تا ۳ قاشق چای‌خوری عسل در آن بریزید و بگذارید روی حرارت ملایم بماند تا پیازها نرم شود . سپس میتوانید پیازها را از آن خارج کنید. خواهید دید شربتی از همین پیاز و عسل به دست می‌آید که یک شربت طبیعی و درمان‌ کننده سرفه است. تا زمانی که سرفه‌هایتان کاملاً رفع بشود این شربت را تهیه و چند بار در روز میل کنید.شما می توانید سیر را به مخلوط  اضافه کنید و یک درمان قوی تر بسازید

 

دلیل کسالت صبحگاهی

$
0
0
مهمترین دلیل کسالت صبح همان افزایش بلغم ( رطوبت ) در بدن است  این افراد نه تنها در صبح احساس خستگی میکنند بلکه حالتی مثل کوفتگی و کوبیدگی اعضاء و ماهیچه های بدن نیز دارند. آدمهای بلغمی در صبح و آخر شب خیلی کسل هستند با اینکه اصولا زود برای خوابیدن به رختخواب میروند ولی از آن طرف صبح هم دیر بیدار میشوند . گاهی در طول شب آب دهنشان روی بالش میریزد. در موارد شدیدتر دست و پادرد و معده درد هم به آنها عارض میشود. اصطلاحا می گویند کمی که از صبح میگذرد یخ این افراد باز میشود. این جور آدمها در مناطق مرطوب مثل شمال ایران خیلی مشکلشان بدتر میشود. حالا راه درمان این افراد: 
1- خوردن دم کرده زنجبیل هر روز 
2- پرهیز از مواد غذایی مرطوب مثل : خیار-کاهو - بیشتر غذاهای دریایی - هندوانه - کدو حلوایی - گوجه فرنگی - آلو بخارا - کیوی- شیر گاو ( شیر شتر برای این افراد خوب است ) - ماست - دوغ 
3- استفاده دائم از : عسل - دارچین - زنجبیل - خرما - گردو - زعفران - جین سینگ ( خصوصا این مواد بهتر است در شب استفاده شود ) 
4- بهره گرفتن از نور خورشید ( آفتاب گرفتن ) 
5- افراد مذکور به هیچ عنوان در طول روز نباید بخوابند 
- اگر کسالت صبحگاهی همراه با تلخی و خشکی دهان باشد این نشانه افزایش صفرا است که این افراد معمولا علاوه بر کسالت دلشوره هم دارند 

- دلیل دیگر کسالت صبحگاهی میتواند اختلال هورمونی خصوصا اختلال غده تیروئید در بدن باشد که در این صورت حتما باید اسکن انجام شود . چند تا از علائم کم کاری یا پر کاری تیرویید از این قرار است: 
1- گودی و کبودی غیر عادی دور چشم 
2-بیرون زدگی چشم 
3- برجستگی گردن در ناحیه قرار گرفتن غده تیرئید 
4-عصبانیت دائم و از کوره در رفتن بی دلیل 
5-لرزش بدن خصوصا دست در زمان عصبانیت 
6-بی قراری و اضطراب 
7- پریدن لقمه یا حتی آب و یا آب دهان در گلو به شکل مکرر 
8-لاغری یا چاقی ناگهانی بدون تغییر رژیم غذایی 
- دلیل دیگر کسل بودن در صبح شوک عصبی یا یک ناراحتی عمیق است و این عکس العمل بدن در واقع شروع یک افسردگی است. 
یماریهای شایع در بلغمی ها: 
عطسه های زیاد آسم سینوزیت مزمن شب ادراری ام اس پارکینسون فراموش و آلزایمر و...از بیماریهای شایع در بلغمی هاست..اینا هم عین سودایی ها بیشتر زمینه ابتلا به افسردگی رو دارن 
رسوب بلغم در مغز باعث ام اس میشه همین بیماری لاعلاجی که بیماران مبتلا به اون میلیونی خرج میکنن اما هیچ نتیجه ای نمیگیرن در حالی که طب سنتی با رژیم ضد بلغم درمانش میکنه 

میخک صدپر

$
0
0
میخک صدپر (Clove) نوعی از گیاهان دارویی است، درخت این گیاه در تمام طول سال سبز است.گل‌های این گیاه دارای بوی معطرقوی می‌باشد و ارتفاع درخت ۱۰ تا ۱۲ متر است و گاهی تا ۲۰ متر هم رشد می‌کند و دارای برگ‌هایی بزرگ و با گل‌هایی سرخ می‌باشد. جوانه‌های گل در ابتدا کم رنگ هستند و به تدریج تبدیل به سبز و پس از ان به رنگ قرمز تبدیل می‌شود، در این هنگام میوه‌های درخت اماده برداشت هستند. و به عنوان ادویه در ترشیجات استفاده می‌شود و از دانه‌های به عنوان داروهای پزشکی نیز استفاده می‌شود.

تاریخچه:

تا قبل از دوران مدرن غرب میخک صدپر مورد استفاده شرق‌ها بوده‌است و با ورود غربی‌ها به شرق با این گیاه اشنا شدند و از ان استفاده کردند، میخک صدپر به همراه جوز و فلفل در روم باستان به شدت با ارزش بوده‌اند و در قرون وسطی به عنوان یک کالای با ارزش در اقیانوس هند در تجارت‌ها استفاده می‌شده‌است ارزش یک کیلوگرم میخک صد پر در ان زمان برابر با ۷ گرم طلا بود است. در اواخر قرن پانزدهم پرتغال مقادیر زیادی از این گیاه را به اروپا اورد. به علت ارزش بالای ان اسپانیا در فکر تجارت این گیاه در اقیانوس هند شد و بعدها موفق به گرفتن این تجارت از پرتغالی‌ها شدند. در قرن هفدهم تجارت ان تحت سلطه هلندی‌ها در امد.
میخک صدپر در حال حاضر در درجه اول در کشورهای هند، اندونزی، ماداگاسکار، زنگبار، پاکستان، ویتنام و سری لانکا برداشت می‌شود. از جمله اقدامات سلطان بوسعید جد اعلای سلطان سعید پادشاه عمان زمانی که زنگبار را به عنوان پایتخت عمان اختیار نمود، این است که در شهر زنگبار کشت میخک را رواج داد و سپس با وجود میخک فراوان در این شهر، کارخانه روغن میخک ایجاد گردید. اکنون از جمله سوغات های این شهر روغن میخک است که از مرغوبیت خوبی برخوردار است.

در طب سنتی:
در طب سنتی ایران میخک را به‌عنوان قرنفل یاد می‌کردند طبیعت آن را در سوم گرم و خشک می‌دانسته، خاصیت پادزهر برای آن قائل بودند. میخک مقوی ارواح و اعضاء رئیسه می‌باشد و جهت تقویت ذهن فکر و رفع صدا، (سردرد) بلغمی و فالج (سکته مغزی) از ٱن بهره می‌بردند. در طب سنتی ایران در جهت تقویت لثه و درد دندان بارد و رفع بدبوی دهان کاربرد داشته است. از میخک در بیماری‌های گوارشی مانند فواق (***که) وجشاء (آروغ) و بیماری‌های رحم و بیماری‌های تنفسی مانند سرفه استعمال می‌شود.
 
کاربرد:

میخک صدپر را می‌توان در پخت‌وپز استفاده کرد، هندی‌ها در طول تاریخ از این گیاه در غذاهای خود استفاده می‌کرده‌اند و به عنوان ادویه معطر به برنج اضافه می‌کردند. میخک صدپر کمتر دز غذاهای روزمره استفاده می‌شود و بیشتر خواص طبی دارد و موجب افزایش حرارت بدن می‌شود. میخک صدپر خشک نیز در بعضی از مناطق هند به عنوان عطر چایی استقاده می‌شود به ویژه منظقه گجرات. در غذاهای مکزیکی به همراه زیره و دارچین در خوراک استفاده می‌شود. همچنین در پنیر به همراه زیره سبز و خورش‌ها نیز استفاده می‌شود. مصرف بیش از حد ان موجب بیهوشی می‌شود.

از نوع صورتی ان برای دفع ادرار و درمان عفونت های ادراری و سوزش آن، ضدعفونی کننده معده و التیام زخم وسردرد و ضدعفونی و تسکین دندان درد استفاده می‌شود. همچنین در چین و ژاپن برای بخوردادن استفاده می‌شود واسانس ان در بسیاری از عطرها استفاده می‌شود. در اندوزی در سیگار هم استفاده می‌شود، سال ۲۰۰۹ در ایالات متحده امریکا این نوع سیگارغیرقانونی اعلام شد.

به دلیل خواص ضدعفونی کننده، در چین برای درمان سکسکه استفاده می‌شده‌است از انجا که این گیاه بسیار گرم کننده‌است مورد استفاده برای افرادی که ناتوانی جنسی داشته اندو جلوگیری از انزال زودرس نیز استفاده می‌شده، از روغن گل میخک صدپر برای درمان اکنه، جوش، کاهش حساسیت‌های پوستی و همچنین درمان سوختگی‌های شدید استفاده می‌شود. همچنین داری خواص دیگری از جمله، دفع پشه، کاهش تب، وکاهش سطح قند خون نیز می‌باشد.

برخي از اين خواص مهم عبارتند از:

1-‌ تحريك دستگاه گوارش و كمك به هضم غذا و متابوليسم؛در طب سنتي چين از اين چاشني براي درمان حالت تهوع و مشكلات گوارشي استفاده مي‌شود. ميخك جريان آنزيمي را افزايش داده و در نتيجه فعاليت گوارشي را تقويت مي‌كند. بعلاوه ميخك تاثير بي‌حسي موضعي دارد و به همين دليل براي درمان معده درد و حالت تهوع مفيد است.

2- كاهش درد دندان: استفاده از ميخك براي كاهش دندان درد موثر است و همچنين به كاهش عفونت‌هاي دهاني كمك مي‌كند. آغشته كردن محل پوسيدگي دندان به روغن ميخك در تسكين درد دندان موثر است.

3- درمان سرفه :جويدن ميخك به همراه يك تكه كوچك از نمك معمولي به توليد بيشتر آب دهان كمك كرده و در نتيجه تحريك پذيري در گلو را كاهش مي‌دهد.

.4- كاهش استرس و آرام كردن تنش‌هاي رواني:اگر احساس مي‌كنيد استرس داريد مقداري آب را به همراه كمي برگ ريحان، برگ نعناع و ميخك بجوشانيد سپس از اين جوشانده براي تهيه‌ چاي سياه استفاده كنيد. اين نوشيدني را همراه با كمي عسل مصرف كنيد. معجون گياهي بدست آمده تنش‌هاي شما را تسكين مي‌دهد.



 استفاده عمومی در منزل:

ـ برای رفع دندان درد و گوش درد، قطره‌ای از عصاره میخک و با روغن آن را روی دندان بمالید و یا در گوش بچکانید.
ـ میخک تقویت‌کننده‌ٔ مغز است و کسانی‌که حافظه‌ٔ ضعیف دارند، باید از دم‌کرده‌ٔ آن بهره ببرند.
ـ حالت تهوع و استفراغ را برطرف می‌کند، بدین منظور می‌توان ۲ قطره از اسانس میخک ار در یک لیوان آب ریخت و نوشید و یا از یک فنجان دم کرده‌ٔ آن استفاده کرد.
ـ برای رفع سردرد مفید است.
ـ ضعف اعصاب را از بین می‌برد.
ـ جویدن میخک، بوی بد دهان را مرتفع می‌سازد.
ـ برای رفع تنگی نفس مفید است.
ـ مقوی معده و جهاز هاضمه است.
ـ افرادی که قطره قطره ادرار می‌کنند، برای کمک به مداوای آن باید جای میخک بنوشند.
ـ میخک، اشتهاآور است و بدن را نیرو می‌بخشد.
ـ میخک، ضدعفونی‌کننده‌ٔ بسیار خوبی است و می‌توان از آن به‌عنوان کمپرس برای شستشوی زخم‌ها سود جست.
- برای برطرف کردن دردهای رماتیسمی، ۳ تا ۴ قطره روغن میخک را با ۵ گرم روغن بادام درآمیخته و روی قسمت‌های دردناک بمالید.
ـ جهت درمان کمردرد، میخک و یا ۲ قطره اسانس میخک را با آب و یا چای مخلوط کرده و بنوشید.
ـ استفاده از میخک، گرفتگی صدا را از بین می‌برد.
ـ نوشیدن یک فنجان چای میخک پس از غذا، گاز و درد معده را مرتفع می‌سازد. توضیح اینکه برای تهیه چای یا دم کرده میخک، مقدار ۱۰ گرم میخک را با یک لیتر آب جوش مخلط کرده و به مدت ۵ دقیقه دم کنید.
ـ گرد (دانه‌) میخک، مانند ادویه، برای خوشبو کردن غذا استفاده می‌شود.
ـ طبیعت آن گرم و خشک و به ‌نام‌های (قرنفل و ژیرف) معروف است.
● مضرات میخک:
همان‌گونه‌ای که گفته شد، میخک خیلی گرم است و از همین روی، برای گرم مزاجان خوب نیست و امکان دارد موجب ناراحتی کلیه‌ها و روده‌ها گردد. این نوع افراد باید میخک را با صمغ عربی مخلوط کرده و بخورند.

تاریخ داروسازی

$
0
0
هزاران سال پیش از آنکه زراعت توسعه یابد، تمدن ابتدائی قبیله ها دانشی از گیاهان دارویی داشته است. در مورد اینکه کدام سرزمین زادگاه نخستین جوانه های پزشکی و داروسازی بوده است، نظرات متفاوتی وجود دارد. داروسازی و پزشکی در آغاز بیشتر مبتنی بر اعتقاد به نیروهای فرا طبیعی و جادوگری بوده است و حتی گیاهان برای قوت بخشیدن به شیوه سحر آمیز بکار گرفته می شدند. در لوح های باقیمانده از آشور یا نیپال 250 داروی گیاهی و 120 داروی معدنی مشخص شده است. دیوسکوریدرساله تصویری مفردات پزشکی را بر پایه تصاویر گیاهی کراتئوس در 60 سال پس از تولد مسیح نوشت و جالینوس تدوین کننده نظریه هومورال است. دراوستانخستین پزشک تریتئه پدر گرشاسب است که از خواص گیاهان دارویی و عصاره آنها اطلاع داشته است.در دوره ماد دو مکتب پزشکی وجود داشته است.
یکی مزدیسنا و دیگری اکباتان.مکتب نخست مبتنی بر آراء زرتشت و بیشتر دستورهای بهداشتی بوده است و از گیاهان بعنوان شفادهنده یاد میکند. وجود کلمه پزشک در این مکتب نشانه ای از جدا شدن تدریجی خرافات و اوهام از پزشکی است. در دوره هخامنشی نیز گنجینه پزشکی و داروسازی همان اوستا است. واژه "اوروبئشه زو"به معنای گیاه درمانی است و در وندیداد از گیاهان دارویی متعدد نام برده شده است. در دوره ساسانیان مباحث نظری وعملی در پزشکی و داروسازی و گیاه درمانی گسترش بیشتری یافته است. سفر برزویه به هند در این گسترش نقش زیادی داشته است. پزشکی و داروسازی بعدی ایران بر روی مکتب جندی شاپور استوار گردید.

در زمان خلفای عباسیبا گسترش سریع اسلام مراکز  بزرگ علمی جهان آن روز در زیر یک لوا قرار گرفت وباتلفیق علوم، حکمت و فرهنگ اقوام و ملل دیگر، تمدنی جدید پایه گرفت و دانش داروسازی و پزشکی نیز از درخشان ترین دوره های خود را در این بخش از جهان آغاز کرد.

نخستین داروخانه در قرن 5 هج/ 9 م پیدا شد و لفظصیدنهیا صیدله را گرفت.ابوبکر محمد رازی از نخستین کسانی است که داروسازی را رشته ای مستقل از پزشکی ولی در رابطه با آن میداند و میتوان او را نخستین کسی دانست که به داروسازی پرداخته است. در کتاب دوم قریب 800 دارو را که بیشتر گیاهی است شرح میدهد و در ضمن مبانی نظری و عملی داروسازی را به تفصیل بیان میکند. ابوریحان محمد بن احمد بیرونی را میتوان پایه گذار داروسازی و گیاه شناسی بومی دانست. ابو منصور موفق الهروی کتاب الابنیه عن حقایق الادویه را در قرن 4 هجری به زبان فارسی نوشت با این کتاب سنت تازه ای  از داروشناسی در ایران آغاز میشود که تا به حال ادامه یافته است. سید اسماعیل جرجانی دایره المعارف پزشکی و داروسازی خود را به نام ذخیره خوارزمشاهی در اوایل سده ششم هجری نوشت و اصطلاحات فنی پزشکی را بر پایه درستی استوار ساخت.

با غلبه مغولانچیزی بر پزشکی ایران افزوده نگردید. علی بن الانصاری معروف به حاج زین الدین عطار که او را بزرگترین داروساز دوره مغول خوانده اند کتاب اختیارات بدیعی را نگاشت. در این دوره علاوه بر داروهای گیاهی و داروشناسی سنگها نیز مورد استفاده قرار گرفت. مظفر بن محمد الحسین شفایی که معروفترین داروساز دوره شاه عباس است کتابی به نام طب شفاییدر زمینه داروسازی نگاشت. این کتاب از این نظر که پایه کتاب فارماکوپئا پرسیکا نوشته فردریک آنژلوس قرار گرفته حائز اهمیت است. محمد مومن تنکابنی معرف به حکیم مومن پزشک شاه سلیمان صفوی کتاب مشهور تحفه المومنین را تالیف کرد. و سید حسن خان شیرازی کتاب مخزن الادویه را تالیف کرد که تا ایجاد مدرسه دارالفنون از آن استفاده میشد .

پس از افتتاح مدرسه داروسازیمعلمان این مدرسه داروخانه ای طبق موازین اروپا در تهران دایر ساختند. در 1298 نظامنامه دارو فروشی وضع گردید و رشته داروسازی در 1301 شمسی در مدرسه عالی طب ایجاد شد.

شرکتهای داروسازی گل و داروسازی عبیدی را شاید بتوان از اولین سازندگان مواد دارویی در ایران دانست. بخش داروسازی مرکزی دانشگاه تهران در سال1321 تاسیس شد و به تهیه دارو برای بیمارستانهای دانشگاه تهران پرداخت. سال 1336 کارخانه تولیدارو و پس از آن بنگاه دارو پخش ایجاد گردید. در سالهای 36-58  تولید عمده داروها برعهده شرکتهایی بود که به صورت تحت لیسانس صنایع دارویی جهان کار میکردند. از 1360 به بعد نظام  نامهای ژنریک جایگزین گردید.

محمد بن زکریا رازی داروساز و پزشک ایرانی *

ابوبکر  محمد بن زکریا رازی طبیب فیلسوف شیمیدان  داروسازو دانشمند بزرگ ایرانی  در سال 251ق درری متولد شد درسال313ق درری فوت نمود .وی برای ایرانیان ومسلمانان همچون بقراط برای یونانیان و اروپائیان است وی در شیمی، فلسفه، ریاظیات، نجوم، ادب و شهره عام بود. وی اولین کتاب ایمنی شناسی جهان را بنام شمیه نوشت و رئیس بیمارستان عضدی و ری در زمان خود بود مهمترین کتب وی الحاوی یا الجامع الکبیراست که و تالیفات دیگر وی طب منصوری و کتاب الجدری و حصبه که در مورد آبله و سرخک  نگاشته است ،برءالساعه و الشکوک علی الجالینوس وموارد دیگر****


پرپین سبزی مظلوم

$
0
0
من بچگی ام در باغچه سبزی  داشتیم به نام پرپین.و معمـولابعد ازظهر ها با نان وپنیر صرف میکردیم.ترکیه ای ها بهش میگنسميز اوتو  (semiz otu).مخلوطش با ماست و سير هم خيلي خوشمزه ميشه.توی استان فارس فراونه با ابغوره ونمک وفلفل سیاه وپیاز میخورن
بعضی ها روی پرپین و ریحون لیمو ترش و نمک می ریزند خوب می شه
.برای درمان دردکلیه و سنگ کلیه عالیست.میتوانید توى آش بريزيد فوق العاده خوشمزه ميشه، پخته اش خوشمزه است مثل برانى اسفناج همراه با سير.شیرازیها  قدیما که فصل کاهو تمام میشد  با نون وسرکه میخوردند.پرنده ها خصوصا قناری و بلبل عاشق این سبزی هستند.ترشی این سبزی هم خوشمزست.مادر بزرگم قبلا خورشش رو هم درست میکرد خیلی خوشمزه بود یادمه پرپین و لپه توش بود.

پَرپَهَن (پرپین)گیاهی است از سرده خُرفِهیک‌ساله با برگ‌های ضخیم آبدار سبز با ساقه‌های قرمز و گل‌های زرد یا سفید کوچک و تخم‌های سیاه ریز که خواص دارویی دارند.نام علمی آن Portulaca oleracea L. از خانواده Portulacaceae است. این خانواده گیاهی شامل بیش از 120 گونه گیاه علفی و درختچه گوشتی می باشد. ازدیاد خرفه از طریق بذر می باشد. بذرهای این گیاه سیاه و ریز می باشد و هر گل پس از گرده افشانی مقدار زیادی بذر تولید می کند.

نوع وحشی پرپهن گیاهی است خزنده با ساقه‌های خوابیدهٔ قرمز رنگ و برگ‌های دایره‌ای گوشتی و گلهای کوچک زرد رنگ. نوع پرورشی پرپهن ساقه‌های کلفت آبدار سرخ رنگی با بلندی ده الی چهل سانتی‌متر دارد.

                
                   پرپین                                                                      خرفه
در ایران معمولاً پرپهن را می‌کارند، ولی نوع وحشی‌اش نیز در مناطق شمالی ایران، در اطراف رشت، لاهیجان، تهران، تفرش، اراک و سایر نواحی می‌روید. تکثیر پرپهن از طریق کاشت بذر آن صورت می‌گیرد. بذر را مستقیماً در مزرعهٔ اصلی در ماه‌های اردیبهشت تا تیر ماه می‌کارند. خاک مزرعه باید غنی باشد و چون احتیاج به آب زیادی دارد، آبیاری آن باید مرتباً صورت گیرد.

در فارسی و عربی:بخله، بخیله، بقلة فاطمه، بقلةالزهراء، بقلةالمبارکه، بقله ٔ لینه، بَلبن، بوخِل، بوخِله، بیخله، بیخیله، تورک، چَکوک، ختفرج، خرفه، خسیب، خفرج، دندان سا، رجله، زریرا، عرفج، عرفجین، فرفحیز، فرفخیز، فَرفَه، فَرفَهن، فرفین، فرفینه، فرفیه، قینا، کف، کلنک، کلنکک، گیاه نمناک، مویز آب، وَشفنگ، وَشینَگ

در روایات:
پیامبر صلى ا... علیه و اله زخمى در پایش بود با خرفه معالجه کرد و فرمود: خدا به تو برکت دهد، هر جا مى خواهى سبز شو! که شفاى هفتاد درد هستى که کوچکترینش درد سر است. شاید از برکت دعای عجیب پیامبر باشد که این گیاه از نظر گستردگی در بین گیاهان خودروی دنیا رتبه ی هشتم را دارد و بذر آن قادر است قدرت جوانه زنی خود را به مدت 40 سال حفظ کند.
امام جعفر صادق(ع): گیاهی بر زمین خوبتر و نافع‌تر از خرفه (پرپین) نیست و این سبزه‌ای بود که فاطمه دوست داشت؛ خدا لعنت کند بنی‌امیه را به جهت دشمنی که با فاطمه داشتند، این گیاه را به نام بقله الحمقاء (سبزی نادانان) نام نهادند (وسایل الشیعه، ج ۲۵، ص ۱۹۴).

خاقانی:
زمینها که سیه تر ز تخم پرپهن است         چو تخم پرپهن آرد برون سپید لعاب

طیان (از فرهنگ اسدی نخجوانی):
کسی را کو تو بینی درد سرفه         بفرمایش تو آب دوغ و خرفه

خرفه نام گیاهی است و آنرا بپارسی پرپهن گویند و معرب آن خرفج است و آن بعربی به بقلةالحمقاء معروف است. گویند در اصل بقلةالزهراء بوده و معاندان اهل بیت آنرا برگردانده بقلةالحمقاء خوانده‌اند.

وجه تسمیه ٔ حمقاء آن است که در مسیل و وادی‌ها و رودخانه‌ها و جاهای نمناک بیجا میروید و اختصاص به محلی ندارد.این گیاه دارویی که معمولاً به صورت خودرو در باغچه منازل، کنار جوی‌ها و در مناطق مرطوب می‌روید، شاید زیاد مورد توجه نباشد اما اکنون کشف‌های مهمی در مورد آن انجام شده که توسط سازمان بهداشت جهانی لقب اکسیر جهانی (Global panacea) به آن داده شده است. این گیاه از سوی این سازمان متداول‌ترین گیاه دارویی مورد استفاده در جهان ذکر شده است.

در طب سنتی:

طبیعت پرپهن سرد و تراست. قابض و مدر است، مسکن صفراست و حرارت خون و کبد و معده را تسکین می‌دهد. پرپهن در رفع سر درد، تسکین عطش، قطع هر نوع خونریزی، خرد کردن سنگ مثانه، کاهش سرفه و سوزش مجرای ادرار و مثانه و روده‌ها و بواسیر مفید است.

آن را بخورید خنک کننده و کمی مدر و قابض است، سوزش مجاری ادرار را برطرف می­سازد و برای سوزاک مفید است. بیماری­های کبد و انسداد طحال و سنگ کیسه صفرا و دیابت را درمان می­کند ، عطش را تسکین می­دهد.

25 گرم آن را در یک لیتر آب جوش دم کنید و آب آن را به مرور بنوشید عصبانیت را برطرف می­سازد و اگر موقع خواب خورده شود بیخوابی را برطرف می­سازد.

تازه آن را بکوبید و آب بگیرید و با آب آن خود را بشویید خارش قسمت­های زنانه را برطرف می­سازد ، تب­های گرم را تسکین می­دهد.

آن را با پیاز و کمی روغن سرخ کنید و بخورید اسهال صفراوی و اسهال خونی را قطع و روده ها را تقویت می­کند.

تازه آن را با برگ کاسنی تازه مخلوط نموده و بکوبید ، چند ساعت مثل حنا بر موضع ناراحت بدن بمالید باد سرخ را درمان می­کند.

برگ و ساقه آن را خشک کنید ، بعد آن را بسایید تا کاملا نرم شود در دهان بریزید برای درمان زخم­های دهان نافع است.

برگ و ساقه آن را بکوبید و ضماد نمایید ، برای تسکین حرارت اعضاء و معده و کبد مفید است.

از آنجا كه مصرف آن به شكل تازه‌خوري، مانع تشكيل سنگ‌هاي صفراوي شده و در رفع و دفع سنگ‌هاي كيسة صفرا بسيار مؤثر است، افراد گرم‌مزاج و صفراوي به‌خصوص در فصول گرم حتماً بايد مصرف تازة آن را در رژيم غذايي خود بگنجانند.خشك‌شدة برگ آن نيز به‌شكل دَم‌كرده، قابل مصرف است




خواص درمانی تخم خرفههر روز صبح و شب ، آن را در شیر یا آب بجوشانید و بخورید جهت دفع کرم کدو مفید است.

شیره آن را بگیرید و با دوغ ترش یا سرکه مخلوط کنید و بخورید ، عطش را تسکین می­دهد.

آن را بجوشانید و با آبش دهان اطفال را بشویید ، زخم­ها و جوش­های داخل دهان آنان را برطرف می­سازد.
 
پرپهن را در شیرینی پزی برای تزیین نان برنجی  و نان کشمشی و غیره بکار می‌برند. از آنجاكه آرد برنجِ پخته‌شده تشنگي مي‌آورد، با بهره‌گيري از تخم خرفه، اثرات اين تشنگي را كم مي‌كنند.

 تخم پرپهن در ترشی سازی نیز کاربرد دارد

تخم خرفه تصفیه کننده خون و تسکین دهنده‌ی تشنگی است و برای رفع سرفه می‌تواند مفید باشد


تذکر:
زنهای حامله از مصرف آن بپرهیزند ، اسراف در مصرف آن قوه بینایی را نقصان می­دهد ، در افراد سرد مزاج باعث بی­اشتهایی و ضعف قوه باه می­شود.

استعمال خارجی:شیرهٔ گیاه یا له شده آن برای تحلیل ورم و تومور و التیام زخم‌های شدید سوختگی، بواسیر، بیماری‌های پوستی (چون خارش و جرب)، تحلیل آبسه، گزیدگی نیش حشرات، عقرب و مار گزیدگی مفید است.

ضماد حاصل از برگ هاي له شده يا پخته و يا شيره برگ خرفه جهت بهبودي  ميخچه پا, ورم چشم و سر درد يك طرفه ( ميگرن), روي عضو نافع است.

در خونريزي هاي لثه كه معمولاً در بيماران دچار كمبود ويتامين ث بوجود مي آيد با جويدن برگ هاي تازه خرفه مي توان اين مشكل را بر طرف نمود. برگ ها و ساقه هاي خرفه براي رفع سردرد، ضماد مفيد و موثري است.

 
طبق تحقیقات جدید:
پژوهش‌های جدید دانشمندان نشان داده‌است که در پرپهن اسید چرب اومگا ۳ وجود دارد، این همان چربی معروفی است که در روغن ماهی یافت می‌شود و عامل موثری در کاهش کلسترول و فشار خون است.
پرپین  حاوی مواد مغذی مهم و ضروری است که باید در رژیم غذایی عرضه شود، به این دلیل که بدن انسان می تواند آنها را سنتز و با تولید مفید لیپوپروتئین با چگالی بالا کلسترول خون را تنظیم نماید . خاصیت منحصر به فرد گیاه پرپین٫ این است که ثروتمند ترین تامین کننده امگا 3اسیدهای چرب است  و جانشین خوبی است برای کسانی که ماهی در لیست غذایی آنها نیست و به توصیه پزشکان شصت میلیون آمریکایی که میزان کلسترول خون بالایی دارند از آن استفاده می کنند.
تحقیقات دانشگاه ویرجینیا نشان داد خرفه سطوح گلیسیرید و چرب رگها را حل و مانع انسداد رگها می شود همچنین دارای ویتامینهای بی و سی و ای میباشد همچنین بنا به تحقیقات کمبریج در میان داروهای موجود کاهش کلسترول خون همگی روی کبد اثر مخرب دارند به جز پرپین.
هنری دیوید توریا،نویسنده آمریکایی (1817-1862 میلادی) که به خاطر مطرح نمودن فلسفه ی «بازگشت به طبیعت» شهرت جهانی دارد در خلوتگاه خود در برکه ی والدن می نویسد: «من یک شام رضایت بخش دارم ... یه بشقاب ساده خرفه ... که از کشتزار ذرت جمع کرده ام، جوشانده ام و نمک زده ام».
ـتحقیقات فوق نشان داد پرپین بدلیل کا لری خیلی کم (16  صدم درصد) اثر چاقی ندارد و در عوض پر از ویتامین و فیبر مخصوص لاغری رژیم غذایی است همچنین مواد معدنی سر شاری دارد.
-هر صد گرم پرپین حاوی 350 میلی گرم آلفا لینو لنیک اسید  می باشد که خطر ابتلا به بیماری عروق کرونر قلب و سکته مغذی  را کاهش می دهد و کمک به جلوگیری از توسعه سرطان  اوتیسم و دیگر تفاوتهای رشدی در کودکان می شود. 
-دارای ویتامین آ و آنتی اکسیدان قوی مورد نیاز غشاهای مخاط و پوست بدن است و در سلامت ریه و درمان زخمهای دهان بخوبی عمل کرده است.
-ویتامین سی و انواع ویتامینهای بی مثل ریبوفلاوین -نیاسین، پیریدوکسین و کاروتنوئید  و همچنین، مواد غذایی، مواد معدنی مانند آهن، منیزیم، کلسیم، پتاسیم، و منگنز است.
- Betalain آلکالوئید ها، مایل به قرمز بتا cyanine و زرد بتا xanthenes- دارای دو نوع رنگدانه از نوع رنگدانه قوی آنتی اکسیدان ها است که مانع جهش های ناگهانی و ایجاد ناهنجاریهای کروزومی می شود
-توصیه شده بانوان باردار تا زمان تولد فرزند از خوردن آن پرهیز و پس از تولد فرزند مصرف نمایند.
-بیماران کلیوی بسته به نوع مشکلی که دارند با دکتر خود مشورت و با تشخیص پزشک مصرف کنند.
  در سایر موارد هیچ گونه عارضه ای وجود ندارد بلکه ضروری و مفیدتشخیص داده شده است.

سنگ کلیه:یکی از کاربردهای موثر خرفه در طب محلی و تجربی، از بین بردن سنگ کلیه با مصرف این سبزی می باشد. اما در مقالات علمی یکی از موارد منع مصرف خرفه وجود ترکیبات اگزالات کلسیمی ذکر گردیده که موجب سنگ کلیه می گردد. سنگ های تولیدی در کلیه ی سنگ ساز دارای انواع متعددی می باشد. اگر سنگ تولیدی از نوع غیر اگزالات کلسیم باشد مصرف خرفه به علت خاصیت قلیایی آن موجب رفع سنگ می گردد، اما اگر سنگ از جنس اگزالات کلسیم باشد مصرف خرفه ممکن است موجب تشدید
بیماری گردد.
سالاد پرپین:
مواد مورد نیاز:
پرپین 100 گرم
خیار 100 گرم خرد شده
گوجه فرنگی  یک عدد بزرگ پوست گرفته
هویج  یک عدد
پیاز کوچک یک عدد
فلفل دلمه پاپریکا سبز و قرمز کمی
یک عدد تربچه
دانه ذرت کنسرو یک قاشق غ
آب نصف یک لیمو
سس مایونز 4 قاشق غ
نمک به میزان لازم

همه مواد را به جز سبزی خرد کرده و در ظرف ریخته و باهم آمیخته کنید
آب نصف یک عدد لیمورا به آن بیفزائید.سس مایونز ونمک را به آن اضافه کرده و مخلوط کنید

 ترشی پرپین:

مواد لازم :

سبزی خرفه

سیر

سرکه سیب

دانه های فلفل سیاه

در صورت تمایل کمی عصاره تمرهندی Tamrind

ادویه مخصوص ترشی ( سفره خونه ای ! )

فلفل قرمز دلمه ای خرد شده

طرز تهیه :

مقدار و اندازه به شما بستگی دارد . هرچه اندازه سبزی بیشتر باشد رنگ آن سبز تر است . سبزی را پاک کرده و ساقه ها را بگیرید و سپس داخل شیشه استریل ریخته و حبه سیر خرد شده و دانه های فلفل سیاه را لابه لای آن پاشیده و بعد عصاره تمرهندی و سرکه سیب و نمک و حدود یک ق غ سر صاف ادویه مخصوص ترشی ریخته و درب آنرا بسته در محیط آشپزخانه نگهداری کنید .


http://sofrehkhune.com/portal/images/stories/new_Image_menu_/new_image_28/new_image_29/5455.jpg

پس از یکهفته آن را داخل یخچال قرار داده و با غذاها سرو کنید .
http://sofrehkhune.com/portal/images/stories/new_Image_menu_/new_image_28/new_image_29/pickled-purslane3.jpg

خیلی ها ازش بنسای هم میسازن

http://www.palmgarden.ir/wp-content/uploads/2013/03/crassula-bonsai.jpg
Viewing all 591 articles
Browse latest View live