سلامت ضعیف اروپاییان و درمان خنده دار برای درمان بیماریها در قرون وسطی
ثابت، پزشکی مسلمان بود که در جنگهای صلیبی به کمک اروپائیان رفت چنان که میدانیم در جنگهای صلیبی مسلمانان با اروپائیان خصومت زیادی نداشتند.آنان هدفشان هدایت و ارشاد مردم به اسلام و نجات آنان از شرک بود ، این اروپائیان و به خصوص فرانکهابودند که هم جنگهای صلیبی را تحریک کردند و هم خصومت فوق العاده ای نشان میدادند.به هرحال میدانیم ضمن اینکه آنها به کشورهای اسلامی حمله کرده بودند ، با این وجود از طرف مسلمانان به آنان کمک پزشکیمیشد.(چنانچه در فیلم هالیوودی "قلمروی بهشت"هم مشهود است ). دکتر زیگرید هونکه ی آلمانیدر خصوص پزشکی و طبابت فرانکیها در قرون وسطی چنین آورده است :
بعد از ده روز بار دیگر ثابت نزد عمویم آمد.ما خیال میکردیم که او در لبنان مشغول معالجه ی فرانکیهای مجروح و بیمار است.جنگجویان صلیبی به کار معالجه و طبابت پزشکان خود کم اعتماد دارند و ترجیح میدهند در این سرزمین مقدس امراض جلدی ، ناراحتی های معده ، دل درد و غیره را به وسیله ی پزشکان ما معالجه کنند ، چقدر هم در این کار اصرار دارند خدا لعنتشان کند.
عموی من بر حسب خواهش و اصرار همسایه ی فرانکیمان که در قلعه ی المنیطره سکونت دارد ، ثابت را که پزشکی ماهر و مسلمان بود در اختیارشان گزاشت تا دوستان فرانکیمان را درمان کند. ولی ثابت به زودی از پادگان فرانکیها بازگشت.با تعجب از او پرسیدیم : "چطور به سرعت بیماران را معالجه کردی؟ "
ثابت جواب داد :
یکی از اشراف را آورده بودند که رانش دمل درآورده بود ، و یک زن که تب شدید داشت.روی دمل آن مرد مرهمی که چرک را میکشد گزاشتم ، دمل سربازکرد و داشت رو به بهبودی میرفت.برای آن زن هم دستور خوراکی دادم که آن هم رو به بهبودی میرفت.
بعد یک طبیب فرانکی آمد و گفت : آین شخص (ثابت) نمیتواند شما را درمان کند ، آنگاه رو کرد به آن که پایش دمل داشت و سوال کرد : دلت میخواهد با یک پا زندگی کنی یا با هر دوپا بمیری؟او جواب داد مایلم با یک پا زندگی کنم.
بعد طبیب فرانکی دستور داد یک تبر آوردند، مردی تبر به دوش آمد و من هم حضور داشتم ، در این هنگام یک پای مریض را روی یک کنده قرار داد و به مرد تبر به دست دستور داد ، با یک ضربه پای بیمار را قطع کند. او با تبر ضربه ای بر پای مریض فرو آورد ، ولی پا با آن ضربه قطع نشد و آو ضربه ی دومی فرو آورد با این دو ضربه ی هولناک مغز استخوان بیرون آمد و بیمار در همان ساعت جان سپرد.
آنگاهپزشک فرانکی آن زن را آزمایش کرد و گفت : این زن شیطان بر روی سرش جای گرفته است و عاشق او شده است . موهای او را بچینید.و آن زن { بدون دستور العمل من که درباره ی خوراک به او داده بودم و حالش بهتر شده بود } بدون پرهیز ، دوباره غذاهایی میخورد که همشهریانش میخوردند ، که با خوردن سیر و خردل ، تب او دوباره شدت یافت.
پزشک اروپائی گفت : شیطان به مغزش وارد شده است.و با این جمله دست برد ویک تیغ سلمانی برداشت و برش صلیب وار به پوست سر او وارد آورد.و پوست را از وسط کشید تا اینکه استخوان جمجمه نمایان شد.آنگاه با نمک استخوان جمجمه را مالش داد و آن زن در همان حال مرد.
پس از این ماجرا از آنان پرسیدم : آیا به من احتیاجی هست؟ گفتند نه!
من هم پس از اطلاع از هنر طبابت فرانکیها که تا آن زمان از آن بی اطلاع بودم ، از پادگان فرانکیها بازگشتم.
این شخص که این داستان مخوف را به عنوان یک نمونه از هنر پزشکی اروپا برای ما با لبخندی تمسخر آمیز تعربف میکند ، امیر اسامه بن منقد (۱۰۹۵-۱۱۸۸) نوه ی دختری شیزر است.داستانی که او میگوید تبلیغ علیه دشمن نیست ، هرچند ممکن است کسی چنین احتمال را بدهد.
از طرفی هم نمیتوان مدعی شد که تحقیری بدون منظور ، علیه دشمنی زبون و بی ارزش است.در هر صورت صحبت از دشمن مسلمانان است.
منابع : ۱-فرهنگ اسلام در اروپا -دکتر زیگرید هونکه
2-خدمات اسلام به اروپا – عطایی اصفهانی