Quantcast
Channel: طب ایرانی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 591

منشا وحیانی طب

$
0
0
:

حدیث هلیله؛ معجزه کلامی امام صادق (علیه السلام) در اثبات منشا وحیانی طبّ

 

 

 

 

کلام معصومین(علیه السّلام) طبق گفته خود آن بزرگواران، همگی برگرفته از قرآن کریم است و بنابراین تالی تلو آن معجزه جاوید است. امّا بعضی از این گفتارهای درخشان، به سان قمری در میان نجوم کلام حضراتشان(علیهم السّلام) درفشانی می کنند. به نظر حقیر، حدیث هلیله از این دست است. در این حدیث شریف، امام صادق (علیه السّلام) در بیانی کوتاه و ساده و با منطق آمار و احتمالات، اثباتی قطعی و غیرقابل خدشه بر این نکته دارند که منشا علم طب، تنها و تنها وحی است. این متن را که از وبلاگ فخیم طبّ شیعه نقل شده است را تقدیم می کنم تا بخوانید و لذّت ببرید.

 

 

مفضل بن عمر جعفی به امام صادق علیه السلام نامه نوشت و به او اطلاع داد که گروه هایی از این مردم پدید آمده اند که ربوبیت خدا را انکار می کنند و در این مساله به مجادله می پردازند. مفضل از امام خواست که سخن این گروه ها را رد کند تا وی بتواند با آن ها محاجه کند. امام علیه السلام در پاسخ مفضل چنین نوشت:

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. اما بعد، خداوند ما و تو را به انجام طاعت خود موفق بدارد و …. …. …. ….

نامه تو به من رسید و برای تو نامه ای می‏ نویسم که در آن با بعضی از اهل ادیان از منکران مباحثه کرده‏ ام و آن چنین است:

 

 

 

پزشکی از هند پیش من آمد و با من در عقیده خود منازعه می‏ کرد و در گمراهی خود مجادله می‏ نمود. روزی او هلیله ‏ای را خرد می‏ کرد تا با دوایی که به آن احتیاج داشت مخلوط کند، این سخن را که همواره در آن با من منازعه می‏ کرد، بر زبان آورد و آن ادعای او بود مبنی بر این که: «دنیا همواره بوده است و همیشه درختی روییده و درختی افتاده است و کسی متولد شده و کسی مرده است»، او گمان می‏ کرد که:« اعتقاد به خداوند ادعایی است که دلیلی ندارد و برای او ثابت نشده است و این مطلبی است که آخری از اولی و کوچک از بزرگ اخذ کرده‏ اند و همانا اشیایی که جدا و یا با هم و آشکار و یا پنهان هستند، تنها با حواس پنجگانه شناخته می‏ شوند. پس به من خبر بده که با چه چیزی به شناخت پروردگارت که او را با قدرت و ربوبیت می‏ شناسی، استدلال می‏کنی؟ در حالی که همه چیز با همان حواس پنجگانه شناخته می‏ شود ....»

 

 

 

امام صادق علیه السّلام به آن طبیب فرمود:

 

 

 

به من اطمینان بده که اگر برای تو از همین هلیله که در دست توست و از همین طب که فن تو و فن پدران و نیاکان توست و از دواهایی که مشابه آن است، دلیل آوردم، تو حق را می‏ پذیری و انصاف می‏ دهی؟

 

 

 

گفت: به تو اطمینان می‏ دهم.

 

 

 

گفتم: آیا مردم را زمانی گذشته است که طب و منافع آن را مانند همین هلیله و امثال آن نمی‏ شناختند؟

 

 

 

گفت: آری.

 

 

 

گفتم: پس از کجا به آن راه پیدا کردند؟

 

 

 

گفت: با تجربه و مقایسه.

 

 

 

گفتم: پس چگونه به این فکر افتادند که تجربه کنند و از کجا فهمیدند که این کار به مصلحت بدن های آنهاست در حالی که جز ضرر در آن نمی‏ دیدند؟ چگونه آن را شناختند و چیزی را فهمیدند که حواس ظاهری به آن هدایت نمی‏ کرد؟

 

 

 

گفت: با تجربه.

 

 

 

گفتم: به من خبر بده از بنیانگزار علم طب و تعریف‏ کننده این گیاهان دارویی که در شرق و غرب عالم پراکنده است مگر چنان نیست که به ناچار مرد حکیمی از این شهرها این علم را وضع کرده است؟

 

 

 

گفت: به ناچار چنین است و مرد حکیمی آن را وضع کرده و دانشمندان دیگر را بر آن گرد آورده و آنها در آن نظر کرده‏ اند و با عقول خود راجع به آن اندیشیده اند.

 

 

 

گفتم: مثل اینکه انصاف را رعایت کردی و به اطمینانی که داده بودی عمل نمودی. اکنون بگو که این حکیم چگونه این مطلب را فهمید؟ فرض کنیم که او دواهایی را که در مملکت خود او بود شناخت مانند زعفران که در بلاد فارس به عمل می‏آید آیا تمام گیاهان زمین را جستجو کرد و درخت به درخت آنها را چشید تا اینکه همه آن بر او معلوم شد؟

 

 

آیا عقل تو به تو این اجازه را می‏دهد که بگویی حکیمانی همه بلاد فارس و گیاهان آن را درخت به درخت بررسی کردند و با حواس خود آنها را شناختند و به آن درختی که در آن یکی از ترکیبات این دواها وجود داشت دست یافتند با اینکه حواس آن‏ها آن را درک نمی‏کرد؟


Viewing all articles
Browse latest Browse all 591

Trending Articles